مختصری درباره ی عمل امّداوود?
مرحوم سید بن طاووس در اقبال مینویسد:
?زمانی که منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن ع را به همراه گروهی از آل ابیطالب زندانی کرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن ع ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن ع را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مرکز حکومت خویش انتقال داد.
او پسر دایهی امام جعفر صادق ع بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود.
?امّ داوود میگوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و کوشا در عبادت، میخواستم که در اینباره به درگاه خدا دعا کنند، ولی اثری از اجابت دعا نمیدیدم، تا اینکه روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد ع وارد شدم و پس از پرس و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود که من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض کردم: ای آقای من، داوود کجاست، در حالی که مدت زمان طولانی است که او را از من جدا و در عراق زندانی کردهاند.
? فرمود: چرا دعای استفتاح را نمیخوانی، همان دعایی که درهای آسمان برای اجابت آن گشوده میگردد و دعاکننده بیدرنگ اثر اجابت را میبیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض کردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیک شده است و این ماه، ماهی است که دعا در آن به اجابت میرسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.»
? سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد.
سپس فرمود: «آنچه را که به تو آموختم حفظ کن و مبادا آن را به کسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا کند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی که هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت میکند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا میکند.
? اگر آسمانها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آنها بزرگتر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همهی جنّیان و انسانها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آنها کفایت نموده و آنها را ذلیل و خوار خواهد نمود.
?امّداوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق ع خارج شدم، تا اینکه ماه رجب فرا رسید و به آنچه آن حضرت فرموده بود، عمل کردم.
شبی، در اواخر شب حضرت محمد ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را که در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی که آن حضرت به من میفرمود: ای امّ داوود، به تو و همهی برادرانت مژده باد، که همگی برای تو شفاعت خواهند کرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده میدهند و تو را بشارت باد که خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز میگرداند.
از خواب بیدار شدم و فقط به اندازهی فاصلهی عراق تا مدینه برای سواری که مرکبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود که داوود به خانه بازگشت.
از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمهی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندانها بودم.
وقتی شب شد، در خواب دیدم که گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم که تو بر روی حصیر مخصوصی که بر روی آن نماز میگزاری، نشستهای و مردانی در کنار تو نشستهاند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند.
یکی از آنان که صورتی زیبا و لباسی پاکیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! که خداوند دعای مادرت را اجابت نمود.
از خواب بیدار شدم و دیدم که پیکهای منصور دم در ایستادهاند.
در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد که زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیکی و احسان کنند و نیز دستور داد که 10 هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار کرده و با سرعت و شتاب براندند، تا اینکه وارد مدینه شدم.»
?امّداوود در ادامه میگوید: «داوود را به خدمت امام صادق ع بردم.
فرمود: منصور، امیر مؤمنان ع را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد کن، وگرنه تو را در آتش جهنم میافکنم و او خود را در حالی دید که گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد.
از خواب بیدار شد و مجبور شد که تو را -ای داوود- آزاد کند.
مختصری درباره ی عمل ام داوود