ماجرای گریه میرزایقمی و سجده شکر فتحعلی شاه!
آیهها وآینهها (297)؛
آیه: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَمِهِمْ اسراء/71
(به یادآورید) روزی را که هر گروهی با پیشوایشان میخوانیم!
آینه:
حکایت؛ نقل میکنند: فتحعلی شاه که میخواست به اصفهان برود، آمد قم خدمت میرزای قمی برای موفقیتش دعا کند، آقا دعایی در گوش فتحعلی شاه خواند و خداحافظی کردند، وقتی خواست برود صدای گریه آقا آمد، فتحعلی شاه نگران شد چه مشکلی برای ایشان به وجود آمده، برگشت دید آقا نشسته و دارد گریه میکند، علتش را سؤال کرد، آقا چیزی نگفت، بعد از اصرار فتحعلی شاه، ایشان فرمود: وقتی شما آمدید، در دلم محبتی نسبت به شما ایجاد شد و علاقهای به شما پیدا کردم، حالا منقلب شدم که مبادا خدا فردای قیامت مرا در صف شما سلاطین محشور کند.
تا فتحعلی شاه این جمله را شنید، سجدهی شکر به جا آورد.
آقا فرمود: شما چرا؟
شاه گفت؛ من سجدهی شکر میکنم که شما علماء را خیلی دوست دارم و امیدوارم که خدا مرا عفو کند و در صف شما علماء محشور شوم.
علاقه ما به چه چیزی زیاد است آیا به مال دنیا بیشتر علاقهمندیم یا به معنویات؟! 1
1. با اقتباس و ویراست ازکتاب پندهای رسول اعظم (ص) به عبدالله ابن مسعود
ماجرای گریه میرزای قمی وسجده شکر فتحعلی شاه!