بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (پرواز به اوج اسمان)
مردم به سوی قبرستان بقیع میروند ، میخواهند قبر فاطمه (علیها السلام) را زیارت کنند، امّا با چهل قبر تازه روبرو میشوند . به راستی قبر فاطمه (علیها السلام) کدام است؟
هیچکس نمیداند ، آیا به راستی فاطمه (علیها السلام) در این قبرستان دفن شده است؟
نکند فاطمه (علیها السلام) در جای دیگری دفن شده باشد؟
مردم ، همدیگر را سرزنش میکنند و میگویند:
«دیدید که چگونه از ثوابِ تشییع جنازه فاطمه محروم شدیم ، ما حتی نمیدانیم که قبر او کجاست» (1)
مردم زیادی در بقیع جمع میشوند . آنها با خود فکر میکنند که چرا فاطمه را مخفیانه به خاک سپردند؟ چرا قبر او نامعلوم است؟
این کار پیام سیاسی مهمّی برای همه دارد ، این کار ، فریادِ بلند اعتراض است .
نگاه کن ! خلیفه و عُمَر دارند به این سو میآیند . قبر فاطمه (علیها السلام) معلوم نیست در کجاست ؟ عمَر عصبانی میشود . او میداند مخفی بودن قبر فاطمه (علیها السلام) ، برای تاریخ ، یک علامت سؤل بزرگ است !
هر کس که تاریخ را بخواند با خود خواهد گفت:
«چرا قبر فاطمه (علیها السلام) مخفیاست ؟»
جواب این سؤل ، آبروی خلافت را میبرد . او میخواهد هر طور شده است این علامت سؤل را پاک کند .
باید خلیفه بر پیکر فاطمه نماز بخواند . عُمَر میخواهد این قبرها را بشکافد و پیکر فاطمه (علیها السلام) را از قبر بیرون بیاورد تا خلیفه بر آن نماز بخواند . (2)
در این میان نگاه عُمَر به مقداد میخورد به سوی او میرود و میگوید:
ــ چه موقع فاطمه را دفن کردید ؟
ــ دیشب .
ــ چرا این کار را کردید ؟چرا صبر نکردید تا ما بر پیکر دختر پیامبر نماز بخوانیم ؟
ــ خود فاطمه وصیّت کرده بود که تو و خلیفه بر او نماز نخوانید .
عمَر عصبانی میشود ، به سوی مقداد حمله میکند و شروع به زدن او میکند ، آنقدر مقداد را میزند تا خسته میشود .
مقداد از جا بلند میشود ، خون از سر و صورت او میریزد .
اکنون موقع آن است که مقداد با مردم سخن بگوید:
«ای مردم ! دختر پیامبر از دنیا رفت در حالی که بعد از دو ماه ، زخم پهلوی او خوب نشده بود ، آیا میدانید چرا ؟ برای این که شما با غلاف شمشیر به پهلوی او زدید».(3)
آری ، شما که با فاطمه اینگونه برخورد کردید چگونه توقّع دارید که او اجازه دهد شما در تشییع جنازه او حاضر شوید؟
علی (علیه السلام) در خانه نشسته است که به او خبر میدهند عمرمیخواهد قبرها را بشکافد تا پیکر فاطمه (علیها السلام) را پیدا نماید .
علی(علیه السلام) برمیخیزد.
شمشیرِ ذو الفقار را در دست میگیرد و از خانه بیرون میآید .
نگاه کن ! او چقدر خشمگین است
عمَر جلو میآید و میگوید:
«ای علی! این چه کاری بود که تو کردی؟ ما پیکر فاطمه (علیها السلام) را از قبر بیرون میآوریم تا خلیفه بر آن نماز بخواند» .
علی (علیه السلام) دست میبرد و عُمَر را با یک ضربه بر زمین میزند و روی سینه او مینشیند و میگوید:
«تا امروز هر کاری کردید من صبر کردم ، امّا به خدا قسم ، اگر دست به این قبرها بزنید با شمشیر به جنگ شما میآیم، به خدا ، زمین را از خون شما سیراب خواهم نمود» . (4)
همه علی (علیه السلام) را میشناسند ، اگر علی (علیه السلام) قسم بخورد به قسم خود عمل میکند . چه کسی میتواند در مقابل شمشیر علی ایستادگی کند ؟
ابوبکر در فکر نجات عُمَر است ، چه کند ، چگونه علی را آرام کند ؟
جلو میآید و به علی (علیه السلام) میگوید:
را به حقّ پیامبر قسم میدهم عُمَر را رها کن ، ما از تصمیم خود منصرف شدیم هرگز این کار را انجام نمیدهیم. (5)
علی(علیه السلام) عُمَر را رها میکند و مردم متفرّق میشوند . آری ، علی به فاطمه قول داده بود که قبر او برای همیشه مخفی بماند . علی خیلی دلش میخواهد کنار قبر فاطمه برود .
فاطمه (علیها السلام) از او خواسته است که علی بر سر قبر او برود و قرآن بخواند .
اشک در چشم علی حلقه زده است، او دلش میخواهد به کنار قبر فاطمه برود .
امّا باید تا شب صبر کرد ، وقتی که هوا تاریک تاریک شود علی (علیه السلام) به دیدار فاطمه (علیها السلام) خواهد رفت و در خلوت شب با او سخن خواهد گفت .
به راستی او با همسر سفر کردهاش چه خواهد گفت؟
جا دارد او اینگونه با او سخن گوید:
فاطمه جانم !
سرانجام دیشب ، نیمه شب ، من از همه چیز باخبر شدم
وقتی در تاریکی شب ، پیکر تو را غسل میدادم ، دستم به زخم بازوی تو رسید .
▪️دلم میسوزد !
▪️چرا هرگز از زخم بازویت به من چیزی نگفتی؟
? ? ? ? ?
قسمت پنجاه و ششم(آخر)
پایان….
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
?منابع
1.بحار الأنوار ج 30 ص 349، الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء ح 15 ص 193.
2.کتاب سلیم بن قیس ص 393، بحار الأنوار ج 28 ص 305 و ج 43 ص 199 ؛ وراجع علل الشرائع ج 1 ص 189، بحار الأنوار ج 43 ص 205 ؛ عیون المعجزات ص 48، بحار الأنوار ج 31 ص 593
3.الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء ج 15 ص 309.
4. الهدایة الکبرى ص 180، بحار الأنوار ج 43 ص 171، أعیان الشیعة ج 1 ص 322 ؛ وراجع علل الشرائع ج 1 ص 189، بحار الأنوار ج 43 ص 205 ؛ عیون المعجزات ص 48، بحار الأنوار ج 31 ص 593.
5. علل الشرائع ج 1 ص 189، بحار الأنوار ج 43 ص 205 ؛ وراجع الهدایة الکبرى ص 180، بحار الأنوار ج 43 ص 171، أعیان الشیعة ج 1 ص 322.
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
فریاد مهتاب! قسمت پنجاه و ششم(آخر)