بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
بار دیگر ترس در وجود همه مینشیند ، شمشیرها در دست هواداران خلیفه میچرخد! همه مردم آرام میشوند ، هر کس بخواهد اعتراض کند با شمشیرهای برهنه روبرو خواهد بود .
صدای گریه به گوش میرسد . این صدای گریه از کجاست؟
نگاه کن ، حسن و حسین که سخن عُمَر را شنیدهاند گریه میکنند .
علی نگاهی به فرزندان خود میکند و به آنها میگوید: «گریه نکنید عزیزانم !» …..(1)……
فرشتگان از دیدن اشک چشمان حسن و حسین به گریه افتادهاند .
عمَر رو به علی میکند و میگوید: «تو هیچ چارهای نداری ، تو حتماً باید با خلیفه بیعت کنی» …..(2)…..
علی رو به او میکند و میگوید: «شیرِ خلافت را خوب بدوش که نیمی از آن برای خودت است ، به خدا قسم ، حرصِ امروز تو ، برای ریاست فردای خودت است» …..(3)…..
آنگاه رو به جمعیّت میکند و میگوید: «اگر یاورانی وفادار داشتم هرگز کار من به اینجا نمیکشید» ……(4)…..
در این هنگام یکی از میان جمعیّت بلند میشود و نزد علی میآید و چنین میگوید:
«ای علی! ما هرگز علم و مقام تو را انکار نمیکنیم ، ما میدانیم که تو از همه ما به پیامبر نزدیکتر بودی ، امّا تو هنوز جوان هستی! نگاه کن ، ابوبکر پیرمرد و ریش سفید ماست و امروز شایستگی خلافت را دارد ، تو امروز با او بیعت کن ، وقتی که پیر شدی نوبت تو هم میرسد ، آن روز ، هیچکس با خلافت تو مخالفت نخواهد کرد …..(5)…….
آری ، اشکال در این است که علی جوان است ، سنّ زیادی ندارد ، ریشهای صورتش سفید نشده است .
این سخن ، خیلی چیزها را برای تاریخ روشن میکند ، بعد از وفات پیامبر سنّتهای جاهلیّت زنده شدهاند ، اعراب آن زمان، همیشه ریاست پیران را قبول میکردند و برای آنها قابل تحمّل نبود کسی بر آنها حکومت کند که سنّ او از آنها کمتر است .
امروز مولای تو حدود سی سال دارد ، درست است که او همه خوبیها و کمالها را دارد ، امّا برای این مردم هیچ چیز مانند یک مشت ریش سفید نمیشود ، برای آنها ارزش ریش سفید از همه خوبیها بیشتر است .
البتّه بعضی از این مردم ، فکر میکنند که خلیفه باید خیلی جدّی باشد و همیشه قیافه اخمو داشته باشد تا همه از او بترسند ، امّا علی همیشه لبخند به لب دارد و اهل شوخی است و برای همین به درد خلافت نمیخورد …..(6)…..
ادامه دارد….
قسمت سی و یکم
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع:
1.بحارالانوار ج28 ص276 کتاب سلیم ص107
2.الاحتجاج ج1 ص95 بحارالانوار ج28 ص185
3..الاحتجاج ج1 ص95 بحارالانوار ج28 ص185
4.کتاب سلیم بن قیس ص155
5.بحارالانوار ج28 ص275
6.فرائد السمطین ج1 ص334
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب! قسمت سی و یکم