بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
عمَر رو به بقیّه میکند و میگوید:
«چرا هر کدام از شما در گوشهای نشستهاید؟ .بیایید با خلیفه رسول خدا ، ابوبکر بیعت کنید» …..(1)….
عثمان از جا بلند میشود و نزد ابوبکر میرود و با او بیعت میکند ، با بیعت عثمان همه بنی امیّه با ابوبکر بیعت میکنند .(2)
➖اکنون ، همه نگاهها متوجّه بنی هاشم و خاندان پیامبر است ، آیا آنها با ابوبکر بیعت خواهند کرد ؟
➖در این میان، جمعیّت زیادی وارد شهر مدینه میشوند، خدایا! این همه جمعیّت از کجا آمدهاند و در این شهر چه میخواهند؟
نگاه کن! همه آنها از قبیله أسلم میباشند.
مردم این قبیله در اطراف مدینه زندگی میکنند، آنان امروز به مدینه آمدهاند تا ابوبکر را یاری کنند.
آنها به سوی مسجد میروند، وقتی عُمَر از آمدن آنان با خبر میشود، خیلی خوشحال میشود و یقین میکند که دیگر پیروزی از آن خلیفه است…..(3)…
➖هنوز عدّهای از مردم شهر با خلیفه بیعت نکردهاند ، خوب است آنها را با پول راضی کنیم ! چه کسی است که بتواند در مقابل پول استقامت کند؟
➖ این پولها را باید برای زنان این شهر فرستاد .
باید از راه زنان در دلها نفوذ کرد ، هر کس بتواند زنان را به سوی خود جذب کند جامعه را میتواند از آنِ خود بنماید .
کیسههای پول به سوی خانههای مدینه برده میشوند . ابوبکر در منبر خود به این سخنها اشاره میکند که در حکومت من غذاهای خوب برای شما مهیا خواهد بود و روزهای خوبی در انتظارتان است .
آنجا را نگاه کن ! بیرون مسجد ، کنار درِ آن خانه را میگویم . آن زن چه میگوید ، چرا صدای خود را بلند کرده است؟
آیا میخواهید دین مرا با پول بخرید؟ هرگز! هرگز نخواهید توانست مرا از دینم جدا کنید ، من این پولهای شما را قبول نمیکنم ….
خدایا ، این شیر زن کیست که اینگونه سخن میگوید؟
او از طایفه بنی عَدیّ است ، او با گوش خود شنیده که پیامبر ، در روز غدیر ، علی را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرّفی نموده است . اکنون، او چگونه برای پول و مال دنیا ، دست از مولای خود بردارد؟
➖آفرین بر تو ای شیر زن مدینه ! کاش مردان مدینه به اندازه تو غیرت داشتند و اینگونه علی را تنها نمیگذاشتند ….(5)….
اکنون ، کار تبلیغات شروع میشود ، باید کاری کرد که این مردم باور کنند که ابوبکر خلیفه رسول خداست .
قسمت دهم
ادامه دارد………
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
1.بحار الانوار ج28 ص347
2.الامامه و السیاسه ج1 ص18
3.تاریخ الطبری ج2 ص458
4.کنز العمال ج5 ص640
5.کنز العمال ج5 ص606
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب قسمت دهم