بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
اکنون ، فاطمه به سوی خانه میآید ، دیگر در این خانه کسی جز علی نیست و همه یاران او به مسجد برده شدهاند. یاران با وفایِ علی مجبور به بیعت شدهاند ، آنها را با زور به مسجد بردهاند تا با ابوبکر بیعت کنند .
شب فرا میرسد ، هوا تاریک میشود ، علی همراه با فاطمه ، حسن و حسین از خانه بیرون میآیند .
آیا تو میدانی این عزیزان خدا میخواهند به کجا بروند؟
آیا موافقی همراه آنها برویم .
نگاه کن ! آنها درِ خانه یکی از انصار را میزنند . صاحب خانه با خود میگوید که این وقت شب کیست که درِ خانه ما را میزند؟
او سراسیمه بیرون میآید ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین را میبیند ، فاطمه با او سخن میگوید:
ــ آیا به یاد داری که تو در غدیر خُمّ با علی بیعت کردی ، آیا به یاد داری که پدرم او را به عنوان جانشین و خلیفه خود معیّن کرد؟
ــ آری ، ای دختر رسول خدا .
ــ پس چرا پیمان خود را شکستی
ــ اگر علی ، زودتر از ابوبکر خود را به سقیفه میرساند ما با او بیعت میکردیم .
ــ آیا میخواستی علی، پیکر پیامبر را به حال خود رها کند و به سقیفه بیاید ؟….(1)…..
او به فکر فرو میرود و از کاری که کرده است اظهار پشیمانی میکند . علی به او میگوید: «وعده من و تو ، فردا صبح ، کنار مسجد ، در حالی که موهای سر خود را تراشیده باشی» …..(2)……
او قبول میکند و قول میدهد که فردا ، صبح زود آنجا حاضر باشد . اکنون ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین به سوی خانه دیگری میروند .
و همه این سخنها را با صاحب آن خانه، هم میگویند و او هم قول میدهد فردا ، صبح زود بیاید .
و خانه بعدی .. .
و باز هم خانه بعدی …
سیصد و شصت نفر به علی قول میدهند که فردا برای یاری او بیایند، همه آنها عهد و پیمان میبندند که تا پای جان به میدان بیایند و از حقّ دفاع کنند. علی به سلمان ، مقداد ، عمّار و ابوذر هم خبر میدهد که فردا صبح در محلّ وعده حاضر شوند. …..(3)…..
ایا کسی حاضر میشود…….؟
ادامه دارد….
قسمت بیستم
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
?منابع
1.الامامه و السیاسه ج1 ص29 شرح نهج البلاغه ج6 ص13
2.بحار الانوار ج28 ص259
3.الکافی ج8 ص33 بحارالانوار ج28 ص241
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب! قسمت بیستم