بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
مسجد پر از جمعیّت است ، اکنون علی رو به مردم میکند و میگوید: «ای مردم ! شما را قسم میدهم آیا شما از پیامبر نشنیدید که در غدیر فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه: هر که من مولای اویم این علی، مولای اوست» ؟
آیا فراموش کردید که پیامبر هنگامی که به جنگ تبوک میرفت مرا جانشین خود در این شهر قرار داد؟»…..(1)…..
همه کسانی که اینجا نشستهاند ، سخن علی را تصدیق میکنند ، امّا هیچکس بلند نمیشود تا علی را یاری کند .
هر کس که میخواهد به یاری حق برخیزد نگاهش به شمشیرهایی میافتد که در دست هواداران خلیفه است .
در روز غدیر خُمّ ، همه با علی بیعت کردند ، امّا امروز او را تنها گذاشتهاند ، آری ، اینکه با علی بیعت کنی مهمّ نیست ، مهمّ این است که بتوانی به بیعت و پیمان خود وفادار بمانی .
آری ، امروز فتنهای آمده که همه را ترسانده است ، کیست که جرأت یاری حق را داشته باشد؟
وقتی تنها دختر پیامبر را این چنین به خاک و خون میکشند دیگر چه کسی جرأت دارد از علی حمایت کند؟
آری ، حمله به خانه دختر پیامبر با هدف کاملاً مشخصی، انجام گرفت ، بعد از این حمله دیگر ، ترس در دل همه مردم کاشته شد .
وقتی که این حکومت با دختر پیامبر اینگونه رفتار کند پس با بقیّه مخالفان چه خواهد کرد؟
ابوبکر به علی میگوید: «تو چارهای نداری ، باید با من بیعت کنی» .
گوش کن ، مولایت چقدر زیبا در جواب ابوبکر سخن میگوید: «ای ابوبکر ، من با تو بیعت نمیکنم ، این تو هستی که باید با من بیعت کنی ……(2)……
تو دیروز به دستور پیامبر با من بیعت کردی ، چه شده است که پیمان خود را فراموش کردهای؟ …..(3)…..
من شنیدهام که مردم را به دلیل خویشاوندی خود با پیامبر به بیعتِ خود فرا خواندهای ، اکنون ، من هم به همان دلیل تو را به بیعت با خود فرا میخوانم ! تو خود میدانی من به پیامبر از همه شما نزدیکتر هستم»……(4)…..
ابوبکر به فکر فرو میرود و جوابی ندارد که بگوید.
قسمت بیست ونهم
ادامه دارد…
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع:
1.کتاب سلیم ص153
2.الاحتجاج ج1 ص95 بحار الانوار ج 28 ص185
3.کتاب سلیم ص152
4..الاحتجاج ج1 ص95 بحار الانوار ج 28 ص185 الغدیر ج 5 ص371
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب! قسمت بیست ونهم