بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
تا زمانی که علی بیعت نکرده است حکومت اسلامی در خطر است ، باید به هر قیمتی شده علی را مجبور به بیعت کرد و اگر او حاضر به بیعت نشود باید او را سوزاند .
عدّهای جلو میآیند و به عُمَر میگویند:
ــ در این خانه فاطمه، حسن و حسین هستند .
ــ باشد ، هر که میخواهد باشد ، من این خانه را آتش میزنم ….(1)….
هیچکس جرأت نمیکند مانع کارهای عُمَر شود ، آخر او قاضی بزرگ حکومت است ، او فتوا داده که برای حفظ اسلام ، سوزاندن این خانه واجب است …..(2)…..
عمَر میآید ، شعله آتش را به هیزم میگذارد ، آتش شعله میکشد .
️درِ خانه نیمسوخته میشود . عُمَر جلو میآید و لگد محکمی به در میزند …..(3)…..
خدای من ، فاطمه پشت در ایستاده است . . .
فاطمه بین در و دیوار قرار میگیرد ، صدای نالهاش بلند میشود . عُمَر در را فشار میدهد ، صدای ناله فاطمه بلندتر میشود . میخِ در که از آتش داغ شده است در سینه فاطمه فرو میرود …..(4)….
ای قلم ، خاموش شو! کدام دل طاقت دارد؟ چه کسی تاب دارد که تو شرح سیلی خوردن ناموس خدا را بدهی؟
گوشواره از گوش فاطمه جدا میشود و او با صورت بر روی زمین میافتد…..(5)……
فریادی در فضای مدینه میپیچد: «بابا ! یا رسول اللّه ! ببین با دخترت چه میکنند »……(6)……
فاطمه به کنار دیوار پناه میبرد . عُمَر و یارانش وارد خانه میشوند ، خالد همان که او را «شمشیر اسلام» لقب دادهاند شمشیرش را از غلاف بیرون میکشد و میخواهد فاطمه را به قتل برساند .
وای بر من! او میخواهد فاطمه را به قتل برساند ، او چرا میخواهد چنین کند؟ پدرِ خالد از کافرانی است که در جنگ بدر به دست علی کشته شده است ، اکنون او میخواهد انتقام خون پدرِ کافر خود را بگیرد .
ناگهان علی با شمشیرش جلو میآید .
ادامه دارد…..
قسمت بیست وششم
منابع
1.الغدیر ج5 ص372 الامامه والسیاسه ج1 ص19
2.کنز العمال ج5 ص640 فتح الباری ج12 ص108
3.تفسیر العیاشی ج2 ص67
4.موتمر امرا البغداد ص181
5.الهدایه الکبری ص407
6..الهدایه الکبری ص407 بحارالانوار ج30 ص294
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب! قسمت بیست وششم