عمر بن سعد
رد پای دنیا دوستی در همه شرارتهای حادثه کربلا نمایان است. کربلا نشان داد که چگونه هرگاه پای دنیا در میان باشد قدمها در دشمنی با امام قدرت می گیرد. یکی از جلوه های دنیا دوستی حُبّ ریاست است. امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ طَلَبَ الرِّئاسَةَ هَلَک؛ کسی که دلباخته ریاست باشد هلاک می شود»[1]
عمر سعد یکی از قربانیان این خواسته مهلک بود.
بد ترین تجارت تاریخ
عمر سعد به حکمرانی ری منسوب شده بود. آماده حرکت به ری بود که خبر حرکت امام حسین (علیه السلام) به ابن زیاد رسید. عبیدالله بن زیاد او را واداشت تا قبل از رفتن به ری با امام حسین (علیه السلام) بجنگد. عمر راضی به این کار نبود اما عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که اگر با امام حسین (علیه السلام) نجنگد باید فرمان حکومت ری را پس بدهد.
عمر از ابن زیاد شبی را فرصت خواست تا اندیشه کند. آن شب، نزدیکان خود را جمع کرد و با آنها مشورت نمود. همه او را از این کار بازداشتند با این حال تا صبح فکر کرد و در نهایت تصمیم گرفت به جنگ با امام حسین (علیه السلام) برود. صبح هنگام به قصر ابن زیاد رفت در حالیکه اشعاری را زمزمه می کرد:
آیا حکومت ری را واگذارم که نهایت آرزوی من است،
یا بازگردم گناهکار با کشتن حسین
در کشتن حسین دوزخی است که مانعی از آن نیست
ولی حکومت ری هم نور چشم من است
او با امام حسین (علیه السلام) بیگانه نبود. او خوب می دانست با چه شخصیتی می جنگد اما آنچنان شیفته ریاست بود که برای به آغوش کشیدنش بار سنگین ترین گناه تاریخ را به جان پذیرفت. هر چند عمر در آغاز راه دچار تردید شده بود اما در صحنه زشتکاری در صف اول جنایتکاران ظاهر شد و زشت ترین نمایش ممکن را ارائه نمود.
او دستور داد آب را به روی اهلبیت رسول خدا (صلی لله علیه وآله) بستند
همچنین به دستور عمر سعد بود که پس از شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)، بر بدن مطهرش اسب تاختند
پس از آنهمه جنایت که در حق خاندان رسول خدا (صلی لله علیه واله) انجام داد در نهایت دستش از حکومت ری نیز کوتاه شد. بی تردید عمر سعد بدترین معامله ی تاریخ را رقم زد تا بهترین مصداق «خَسِرَ الدُّنْیا وَالاْآخِرَةَ» باشد.
عمر بن سعد وبد ترین تجارت تاریخ .