عزرائیل نزد مردے ثروتمند آمد تاجانش را بگیرد.
داستانے زیبا
#تلنگر
عزرائیل نزد مردے ثروتمند آمد تاجانش را بگیرد.
مرد،گریه وزارے کرد و مهلت خواست،اما عزرائیل نپذیرفت؛
گفت:همه دارایے ام را بگیر و فقط یک روز به من مهلت بده.
باز هم فایده اے نداشت.
مرد گفت: پس فقط به اندازۀ نوشتن یک جمله به من وقت بده.
عزرائیل پذیرفت؛
او نوشت:
من خواستم “” #یک_روز"” عمرم را 300 هزار دینار بخرم، اما نشد!!!
شما قدر عمرتان را بدانید، چون نه فروختنے است و نه خریدنے.
وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ ﴿34﴾اعراف