شهیدی که طالب گمنامی بود.
وقتی دلمان می گرفت و می خواستیم بیرون از خانه دوری بزنیم، اولین پیشنهادش مزار شهدای گمنام کُهَنز بود
در جوار مزارشان دعای کمیل برگزار می کرد. زیارت عاشورا می خواند
و بقیه را هم در عمق ارتباطش با شهدا غرق می کرد
به روایتی از همسر شهید :
همیشه حرف از شهادت می زد و تلاش می کرد شهادت و خاطره شهدا در زندگی مشترکمان کم رنگ نشود
هرجا نمایشگاه دفاع مقدس بر پا بود ما را می برد … در تشییع شهدا حضور داشت و از همه مهم تر این بود که توجه خاصی به شهدای تفحص شده داشت شهدایی که استخوان های آن ها باز گشته بود
با دقت نجواهای عاشقانه ی خانواده ها را با این استخوان ها گوش می داد و گریه می کرد. ارادت خاصی به این شهدا و علی الخصوص شهدای گمنام داشت
این ارادت باعث شده بود که دعاهایش به سمت گمنامی و بی نشانی در شهادت سوق پیدا کند
و همیشه این را می گفت و از من هم می خواست دعا کنم که بعد از شهادت برنگردد!
شهید محمد آژند
شهیدی که طالب گمنامی بود.