شهادت حضرت #رقیه سلام الله علیها
چشمهای پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی. متاب ای ماه، متاب!
امشب، غمگین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا میکند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را میفشرد.
امشب فرشتههای سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین میآیند و ترانه غم میسرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام، بر سر و سفیر
می کوبند.
امشب چشمههای آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام، خون میبارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است.
متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ میدانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که
زخمهای بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه
دنیاست.
متاب ای ماه، متاب! آرام نازنین عمه آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازشهای مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردنها و تازیانهها و آتش خیمههای عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورتهای نیلی و اسیری و بیابانهای بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا میروی. سفر به سلامت! اندوه هجرت امشب به وعده گاه نخستین باز میگردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند.
امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ میپاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار میپژمرد، زار مینالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب (س) از خاک تا افلاک پر کشید.