بسم الله الرحمن الرحیم
چشم ها را باید شست!
آنها کیستند و در اینجا چه مى خواهند؟
نزدیک تر مى شوند، الآن مى توانم به راحتى آنها را ببینم.این که همان آقاى «مَحیصه» است که پیامبر او را به فَدَک فرستاده بود.فکر مى کنم کسانى که همراه او هستند بزرگان فدک باشند.
من جلو مى روم، سلام مى کنم و از مَحیصه مى خواهم تا برایم توضیحاتى بدهد.
او در جواب من مى گوید: «وقتى من به فدک رفتم به آنها خبر دادم که مهمّ ترین قلعه خیبر فتح شده است.
آنها حرف مرا باور نکردند؛ امّا بعد از چند روز خبر سقوط خیبر به آنها رسید و آنها خیلى ترسیدند و فهمیدند که دیگر مقاومت فایده اى ندارد.آنها مى دانستند که اگر نخواهند تسلیم شوند لشکر اسلام به سرزمین آنها خواهد آمد اکنون آنها همراه من براى صلح با پیامبر به اینجا آمده اند
همسفرم! آن پیرمرد را مى بینى که همراه مَحیصه مى آید، آیا او را مى شناسى؟ او رهبر مردم فدک است.اسمش «یوشع» است.
مَحیصه با همراهانش وارد خیمه پیامبر مى شوند.سلام کرده و مى نشینند.مَحیصه به پیامبر مى گوید که آنها حاضر هستند نیمى از سرزمین فدک را واگذار کنند.آنها مى خواهند پیامبر همانگونه که با مردم خیبر برخورد کرد با آنها برخورد کند و اجازه بدهد بر دین و آیین خود باقى بمانند
پیامبر پیشنهاد آنها را قبول مى کند و پیمان نامه صلح میان پیامبر و سران فدک نوشته مى شود.
اکنون سران فدک خیلى خوشحال هستند زیرا آنها همان امتیازاتى را دارند که مردم خیبر دارند.یعنى محتواى پیمان نامه آنها مثل پیمان نامه مردم خیبر است.
البته یک تفاوتى در اینجا هست که مردم خیبر، بهترین سرداران خود را از دست دادند، ولى مردم فدک، هیچ هزینه اى نکرده اند!
به هر حال، مردم خیبر و فدک مى توانند آزادانه بر دین یهود باقى بمانند.
من فکر مى کردم که پیامبر به سرزمین فدک خواهند رفت تا غنائم آنجا را بین مسلمانان تقسیم کند؛ امّا خبر به من مى رسد که پیامبر همراه با مسلمانان قصد دارند به سوى مدینه حرکت کنند.
مگر نیمى از نخلستان هاى آباد فدک براى مسلمانان نیست؟ چرا به آنجا نمى رود تا این غنیمت را بین مسلمانان تقسیم کند؟ این کار
باید توسط خود پیامبر انجام شود تا هیچ اختلافى پیش نیاید.
لشکر اسلام قصد مدینه را دارد.چرا هیچ کس در مورد فدک حرفى نمى زند؟ گویا اصلاً قرار نیست سرزمین فدک تقسیم شود.
خوب است از آن پیرمردى که آنجا ایستاده است سؤل بکنم.نزد او مى روم، سلام کرده و مى گویم:
چرا پیامبر به فدک نمى رود تا آنجا را بین مسلمانان تقسیم کند؟
چطور شده این سؤل را مى کنى؟ نکند بوى پول به مشامت رسیده است و مى خواهى سهم بیشترى از غنیمتها ببرى؟
نه، من دارم کتابى مى نویسم.مى خواهم براى دوستانم بنویسم که غنیمت فدک چه خواهد شد؟
گفتى که دارى کتاب مى نویسى! ببینم، تو چه جور نویسنده اى هستى که قرآن نمى خوانى؟
بابا! بگو نمى خواهم جواب تو را بدهم.چرا این طورى حرف مى زنى!
پسر جان! چرا ناراحت مى شوى! منظور من این است که اگر قرآن بخوانى در آن جواب سؤل خودت را مى یابى
یعنى قرآن سرنوشت سرزمین فدک را بیان کرده است.
آرى.
مى شود بگویى کدام سوره و کدام آیه؟
پسر جان! کاش یک بار قرآن را مطالعه کرده بودى!! کاش یکبار به فهم قرآن توجّه مى کردى.آخر من از دست شما نویسندگان چه کنم؟ مسلمان هستید و این قدر بیگانه با قرآن شده اید؟ قرآن مى خوانید و آن را نمى فهمید!
من سرم را پایین مى اندازم.راستش را بخواهید از او خجالت مى کشم.کاش به جاى خواندن قرآن به فهم آن توجّه مى داشتم؛ مگر على علیه السّلام نفرمود:
قرائت قرآن که با تدبّر و تفکّر همراه نباشد هیچ خیرى در آن نیست»
ولى مى گویند: «ماهى را هر وقت از آب بگیرى تازه است».باید با خود عهد ببندم که به فهم
قرآن بیشتر توجّه کنم.
در همین فکرها هستم که صداى پیرمرد به گوشم مى رسد:
قرآن مى گوید:
وَ مَآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لاَ رِکَابٍ
آن غنائمى که در به دست آوردن آن لشکر کشى نکرده اید از آنِ پیامبر است.
این آیه در کدام سوره است؟
سوره حشر، آیه ششم.
آیا مى شود قدرى برایم توضیح بدهید؟
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
قسمت چهل و دوم
#سرزمین_یاس
سرزمین یاس، قسمت چهل ودوم