بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر دختر آسمان…
پیامبر همه این مهریه را پرداخت کرد.آیا شما مى دانید چگونه؟
خود خدیجه سلام الله علیها این پول را به پیامبر داده بود تا به عنوان مهریه پرداخت کند
وقتى ابوجهل این را شنید، گفت: «همیشه داماد براى عروس مهریه مى دهد، امروز عروس براى داماد مهریه داده است.
پیامبر بسیار ناراحت شد، او آرزو داشت تا روزى ثروتى به دستش بیاید و جبران مهریه خدیجه سلام الله علیها را بنماید.
درست است که خدیجه سلام الله علیها آن پول زیاد را به پیامبر بخشیده بود؛ امّا من فکر مى کنم او همیشه خود را وام دار خدیجه سلام الله علیها مى دید و به این پول به چشم قرض نگاه مى کرد.او دوست داشت یک زمانى این پول را به خدیجه سلام الله علیها برگرداند.
سالها از این ازدواج گذشت و در شرایط سختى که بر مسلمانان مى گذشت، خدیجه سلام الله علیها تمام ثروت خود را در
راه اسلام خرج کرد.
تقدیر چنین بود که خدیجه سلام الله علیها پیامبر را تنها بگذارد و پیش خدا برود؛ امّا یاد خدیجه سلام الله علیها هرگز از خاطر پیامبر نرفت.
خدا بعد از فتح خیبر، فدک را به پیامبر داده است.او اکنون مى تواند بزرگوارى خدیجه سلام الله علیها را جبران کند.
امّا افسوس که امروز خدیجه سلام الله علیها نیست؛ امّا دختر او که هست.فاطمه سلام الله علیها تنها یادگار خدیجه سلام الله علیها است.او وارث خدیجه سلام الله علیها است.
بعد از مرگ مادر، دختر از مادر ارث مى برد.پس پیامبر آن پولى را که مى خواست به خدیجه سلام الله علیها بدهد مى تواند به فاطمه سلام الله علیها بدهد.
امروز آیه قرآن نازل شد.آیا موافقى یک بار دیگر این آیه را بخوانیم؟ خدا به پیامبر دستور داد: (وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ)، اى پیامبر، حق فاطمه را ادا کن!
پیامبر باید حقّ فاطمه سلام الله علیها را بدهد.این نکته بسیار مهمّى است که کسى به آن توجّه نمى کند!
هرگز فراموش نکن! فدک حقّ فاطمه سلام الله علیها است، چون او دختر خدیجه سلام الله علیها است و پیامبر براى همیشه وام دار خدیجه سلام الله علیها است.
فاطمه جان! خدا فدک را به من داد و اکنون آن را به تو مى دهم.
براى چه این کار را مى کنى؟
من به مادرت خدیجه وامدار بودم.پول مهریه او را نپرداخته ام.اکنون که مادرت نیست تا فدک را به او بدهم، پس فدک را به تو مى دهم.تو باید براى فدک نماینده اى بفرستى و آنجا را در اختیار بگیرى.
پدر جان! تا شما زنده هستید من در فدک هیچ تصرّفى نمى کنم.
نه، تو باید در فدک تصرّف کنى.باید همه بفهمند، فدک از آنِ توست.من مى ترسم که اگر تو فدک را تصرف نکنى بعد از
مرگ من فدک را به تو ندهند.
چشم.چون شما مى گویید، این کار را مى کنم.
اکنون پیامبر على علیه السلام را صدا مى زند و از او مى خواهد تا وسایل نوشتن را آماده کند.پیامبر مى خواهد سندى براى فدکِ فاطمه سلام الله علیها بر روى «اَدیم» نوشته شود.
حتماً مى گویى «ادیم» چیست؟ وقتى پوست گوسفند دباغى شد آن را براى نوشتن آماده مى کنند.عربها به آن «ادیم» مى گویند.
ظاهراً پیامبر مى خواهد این نوشته به راحتى از بین نرود، کسى نتواند به راحتى آن را پاره کند!
على علیه السلام از جاى خود بلند مى شود و بعد از لحظاتى با یک «ادیم» و قلم و دوات برمى گردد.پیامبر به او مى گوید: «مى خواهم فاطمه براى فدک سند مکتوب داشته باشد.بنویس که پیامبر فدک را به فاطمه داد».
على علیه السلام مشغول نوشتن مى شود.بعد از آنکه سند آماده مى شود باید دو نفر به عنوان شاهد نامشان آورده شود.
پپامبر به على علیه السلام مى گوید نام خودت را به عنوان شاهد اوّل بنویس.بعد رو به اُمّ اَیمن مى کند.اُمّ اَیمن را همه مى شناسند، همه مى دانند که پیامبر او را اهلِ بهشت، معرّفى کرده است.
اکنون پیامبر به على علیه السلام مى گوید: «نام اُمّ اَیمن را به عنوان شاهد بنویس».این گونه است که نام او در سند فدک نوشته مى شود
چرا از میان همه فقط اُمّ اَیمن لیاقت داشت شاهد نزول آیه بخشش فدک باشد؟ چرا نام او باید کنار نام على علیه السلام تا همیشه در تاریخ به عنوان شاهد فدک بدرخشد.
این چه رازى است که تا نام فدک زنده است نام اُمّ اَیمن زنده است؟
پیامبر او را مى شناسد و مى داند که او در هر شرایطى از حقّ فاطمه سلام الله علیها دفاع خواهد کرد
به راستى که نام فدک و اُمّ اَیمن
تا ابد به هم گره خوردند و هر دو با هم جاودانه شدند
قسمت پنجاه و هشتم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
سرزمین یاس، قسمت پنجاه و هشتم