️بسم الله الرحمن الرحیم
️ما برای غارت نیامدیم!
اکنون یک سؤل ذهن مرا مشغول کرده است: چرا یهودیان تصمیم گرفته اند از قلعه «نطاه» بیرون بروند؟
هر چه فکر مى کنم به نتیجه اى نمى رسم، با خود مى گویم که خوب است این سؤل را از همان مرد یهودى بپرسم.
نزد او مى روم و او برایم چنین مى گوید: «سران یهود به یارى جنگجویان قبیله غَطَفان دل خوش بودند؛ امّا وقتى آنها فرار کردند به این فکر افتادند که نیروهاى قلعه قَموص را زیادتر کنند، براى همین دستور انتقال نیروها را دادند».
به یاد آن مى افتم که قلعه قَموص مهمّ ترین قلعه این سرزمین است در این قلعه رهبران بزرگ و فرماندهان یهود مستقر هستند آنها مى خواهند نیروى دفاعى زیادترى در این قلعه باشد براى همین نیروهاى قلعه «نطاه» را به آنجا منتقل کرده اند
️ خورشید روز ششم طلوع مى کند و ما آماده مى شویم تا همراه پیامبر به سوى قلعه «نطاه» برویم.
قلعه بزرگ، قَموص را دور مى زنیم و بعد از پیمودن مسافتى به قلعه «نطاه» مى رسیم.
اکنون به دیوار قلعه نزدیک مى شویم.هیچ نگهبان و سربازى بر بالاى دیوار قلعه نیست و ما مى توانیم قسمت کوچکى از دیوار را خراب کنیم.
خراب کردن قسمت کوچکى از دیوار ساعتها وقت
مى گیرد؛ امّا سرانجام موفّق مى شویم.چند نفر به داخل مى روند و درب قلعه را باز مى کنند.
عدّه اى همراه با آن مردى که اهل این قلعه است وارد قلعه مى شوند و به سوى انبارهاى آذوقه مى روند.
خداى من! چقدر خرما و عسل و گندم! هر چه بخواهى اینجا غذا پیدا مى شود!
وقتى پیامبر نگاهش به این نعمت هاى خدا مى افتد خدا را شکر مى کند که چقدر زود دعاى اورا مستجاب کرد.
همه آذوقهها به اردوگاه منتقل مى شود، اکنون دیگر نیاز لشکر اسلام به غذا براى ماهها بر طرف شده است
یهودیان از این موضوع با خبر مى شوند اکنون آنها بسیار ناراحت هستند آنها تا به حال خیال مى کردند اگر در قلعه هاى خود بمانند لشکر اسلام به خاطر گرسنگى مجبور خواهد شد آنجا را ترک کند؛ امّا اکنون مى فهمند که این سیاست دیگر هیچ فایده اى ندارد.لشکر اسلام مى تواند ماهها آنها را محاصره کند و در این صورت سربازان یهود، روحیّه خود را از دست خواهند داد.
سران یهود باید فکر جدیدى بکنند
آنها باید از حالت دفاعى بیرون بیایند و حالت تهاجمى به خود بگیرند من فکر مى کنم که آنها فردا لشکر خود را به بیرون قلعه بیاورند.
قسمت هجدهم
کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
سرزمین یاس، قسمت هجدهم(ما برای غارت نیامدیم!)