️بسم الله الرحمن الرحیم
️مادرم نام مرا حیدر نهاد!
.روز دهم فرا مى رسد، همه لشکریان اسلام در صف هاى منظّم ایستاده اند.هر کسى به فکر پرچمى است که در دست پیامبر است…(1)…
.چند نفر را مى بینم که با هم آهسته سخن مى گویند، آنها همان کسانى هستند که دیشب در خیمه آنها بودم.درباره بیمارى على علیه السلام با هم سخن مى گویند و یقین کرده اند که امروز هم على علیه السلام ر بستر بیمارى است…(2)…
عقاب را نگاه کن!
کجا من که نمى بینم.
چرا به آسمان نگاه مى کنى؟
دست پیامبر را ببین، عقاب آنجاست!
نام آن پرچم سیاه رنگ، «عقاب» است که پرچم اصلى لشکر اسلام است…(3)…
.پرچم «عقاب»، نشانه پایدارى و استقامت است اکنون پیامبر، عقاب را در دست گرفته است نسیم مى وزد و پرچم تکان مى خورد همه نگاهها به آن پرچم
دوخته شده است پیامبر به یاران خود نگاهى مى کند همه دوست دارند در صف اوّل لشکر باشند تا شاید پیامبر او را براى فرماندهى انتخاب کند.
پیامبر رازِ مخفى دل آنها را مى داند، بلند شدنها و گردن کشیدن هاى آنها را مى بیند و مى فهمد؛ امّا دل پیامبر جاى دیگرى است.به محبوب خدا و محبوب خودش فکر مى کند.او در جستجوى على علیه السلام است.
پیامبر با این که مى داند على علیه السلام در خیمه است و در بستر بیمارى؛ با صداى بلند مى گوید: «على کجاست؟ »…(4)…
همه تعجّب مى کنند پیامبر با على علیه السلام چه کار دارد؟
نکند که مى خواهد پرچم را به او بدهد.نه، على علیه السلام که نمى تواند شمشیرش را از جا بردارد، او حتى نمى تواند جلوى پایش را ببیند او چگونه مى خواهد با این حال به جنگ برود؟
️براى همین جمعیّت زیادى فریاد مى زنند: «على بیمار است، على بیمار است»…(5)…
صداى «على بیمار است» قطع نمى شود، گویى از تمام لشکر این فریاد بلند است!
آنها این گونه به پیامبر مى گویند که به على علیه السلام فکر نکن! به ما فکر کن! ما همه آماده هستیم تا پرچم را به دست بگیریم! این افتخار شکوه محبّت را نصیب ما کن!…(6)…
ولى پیامبر مى داند که فقط على علیه السلام به اوج قلّه محبّت الهى رسیده است آرى، پیامبر که از همه این بى مهرىها خبر دارد.او فریاد «على بیمار است» را نمى شنود، او صداى قلب خودش را مى شنود.طنین قلبى که مداوم مى گوید: «على، على».
همه منتظرند تا پیامبر پرچم را به دست یکى از آنها بدهد امّا پیامبر صدا مى زند: «على را براى من بیاورید»…(7)…
?منابع
1.فتح الباری ج 7، تحفة الأحوذی ج 8 ص 485،
2.أعیان الشیعة ج 1 ص 271،
3.السیرة الحلبیة ج 2 ص 475؛
4.مسند أحمد ج 5 ص 333، صحیح البخاری ج 4 ص 207
5.أعلام الورى ج 1 ص 207،
6.کنز العمّال ج 3 ص 163،
7.مدینة المعاجز ج 1 ص 174،
قسمت بیست و ششم
کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
سرزمین یاس. قسمت بیست و ششم