#داستانک
#ساده_زیستی
#حضرت_فاطمه_علیهاسلام
سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و تعجب کردم، گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان! خداوند بزرگ لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.
حضرت زهرا (س) سپس به محضر پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) آمدند و گفتند:
یا رَسُولَ اللّه ِ اِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسى، فَوَالَّذى بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّا مالى وَ لِعَلِىٍّ مُنْذُ خَمْسِ سِنینَ اِلاّ مِسْکَ کَبْشٍ نَعْلِفُ عَلَیْهِ بِالنَّهارِ بِعَیرَنا فَاِذا کانَ اللَّیْلُ اِفْتَرَشْناهُ وَ اِنَّ مِرْفَقَتَنا لَمِنْ اُدْمٍ حَشْوُها لِیفُ النَّخْلِ؛
یا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى کند! قسم به خدایى که تو را به پیامبرى برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است که روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ریزیم، و شب ها بر روی او میخوابیم و بالش ما نیز قطعه پوستى است که درون آن از لیف درخت خرماست.
بحارالانوار ج43 ص 87 ح 9
نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه (س)، ص 162
ساده زیستی حضرت فاطمه علیهاسلام