ساده بودم و پوشیده؛ اما چادر سرم نمی کردم
تا اینکه یه روز توی مجله مطلبی خوندم و حالم دگرگون شد
اون مطلب این بود:
«ریون کرکت لی (ادوارد شرلی) مسئول شبکه ی جاسوسی صهیونیستی گفت: #چادر نمادی است که وجودِ انقلاب را در سرِ هر چهار راه به نمایش میگذارد؛ با چادر میتوان این احساس را پدید آورد که انقلاب اسلامی هنوز زنده و جاوید است …»
اون روز فهمیدم که دشمن چقدر از چادر میترسه و با خودم گفتم:
دستِ من که به این گردن کلفتهایِ آمریکایی و اسرائیلی نمی رسه …
توان اینکهِ مانعِ فرو ریختنِ سقفِ خونهها رویِ سرِ زن و بچهی فلسطینیها بشم رو هم ندارم…
وقتی هم صدامِ لعنتی دستِ کثیفش رو به کشورم دراز کرد، سن و سالی نداشتم که برم جبهه …
درسته که با مانتو و روسری هم حجابم کامله، اما حالا که می تونم با چادر حالِ آمریکا و نوچههاش رو بگیرم ، چرا اینکار رو نکنم؟!
یادمه اون شب مهمونی دعوت بودیم و من سرِ موقع آماده شدم، اما بابام منو با خودشون نبرد… اونم فقط بخاطر اینکه چادر سرم بود
ولی من خم به ابرو نیاوردم، چون هدفم رو مقدس می دونستم
ته مسیرم لبخندِ رضایتِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو می دیدم
خدا رحمت کنه شهید مطهری رو به خاطر کتابِ فلسفه حجابش ؛ خیلی کمکم کرد
از وقتی چادری شدم انگار هر روز توی خیابون پلاکارد « #مرگ_بر_اسرائیل » توی دستم گرفتم…
افتخار میکنم که به اعترافِ خودِ غربیها، با پوشیدنِ چادر خاری در چشم دشمنان دینم
و خوشحالم که سیاهیِ چادرم امتداد خون سرخ شهیدان وطنم شده
خدایا جهادم مستدام باد….
ساده بودم و پوشیده؛ اما چادر سرم نمی کردم