زندگی به سبک شهید محمد ابراهیم همت
بهش گفتیم:
“نمیخوای زن بگیری؟"?
گفت:
“چرا نمیخوام؟"?
فکر نمیکردم به این راحتی قبول کنه ازدواج کنه…!!!?
مادرم گفت:
“خب ننه…کیو میخوای…بگو تا واست بگیرمش…"?
.
“من یه زن میخوام که بتونه پشت ماشین باهام زندگی کنه…"?
مادرم گفت:
“واااا…این دیگه چه صیغه ایه…!!!?
آخه کدوم دختری حاضره میشه همچین زندگی ای داشته باشه…؟!"?
گفت:
“اگه میخوای من زن بگیرم،شرطش همینه…?
زنی میخوام که شریک و همدم زندگیم باشه…?
هرجا میرم دنبالم بیاد…"☺️?
حرفش یه کلام بود…
بعد مدتی از پاوه برگشت…
“کسی رو که دنبالش بودم پیدا کردم…?
برام ازش خواستگاری میکنین یا نه…؟??
بهش گفتم:
“به همین سادگی!!!!؟"?
“نه…همچین ساده هم نبود…?
بیچاره م کرد تا بعله رو گفت…??
با تعجب گفتم:?
“یعنی…?
قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه…؟!!!"?
خندید و گفت:?
“تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد…"?
گفتم:
“مبارکه…”
چن بار ازش خواستگاری کرده بود…
اما هربار جواب رد شنیده بود…
عروس خانوم نیت چله روزه و دعای توسل کرده بود…
با خودش عهد کرده بود که بعد چله…
به اولین خواستگار،جواب مثبت بده…?
درست شب چهلم،دوباره ابراهیم ازش خواستگاری کرده بود و بعله رو گرفته بود…??
(منبع:برای خدا مخلص بود…)
همســـر یعنی همسفـــرتابهشــــت
زندگی به سبک شهید محمد ابراهیم همت