#علی_بن_موسی_هستم
آیت الله مرعشی تعریف میکند وقتی نماز دفن آشیخ مرتضی حائری را خواندم ، شب به خوابم آمد …
گفت: آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام #عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر #تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم:
راستی، نفرمودید که #شما چه کسی هستید.
و آقا که #لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به #من مینگریستند فرمودند: –
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! #شما 70مرتبه به زیارت من آمدید من هم 70مرتبه به #بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود 69بار دیگر هم خواهم آمد…
زائران علی بن موسی الرضا علیه السلام.