هفتمین روز از ماه ذیحجه سالرزو شهادت پیشوای پنجم از اهلبیت رسول خدا(ص)، امام محمد باقر(ع) است. مردی که همچون پدران بزرگوارش در دانش و ایمان و تقوا و همه فضایل اخلاقی بر همه خلق خدا پیشتاز بود. مردی که رسول خدا (ص) او را همسنگ قرآن نامید و پیروی از او را مایه هدایت امت اسلام دانست و مزد رسالتش را در محبّت و مودّت او قرار داد. دریغ که مردمان ناسپاس بار دیگر امام زمانشان را نشناختند و امامی دیگر مظلومانه با زهر کینه مسموم و به شهادت رسید. مردی که می توانست آرامان شهری که رسول خدا (ص) بنا نهاده بود را به سر منزل مقصود برساند، در گوشه حجره ای جان داد و از میان مردمان پر کشید و در قبرستان بقیع که گواه مظلومیت خاندان پیامبر (ص) مدفون گشت و اندوهی بزرگ را در دل حق جویان به جا گذاشت.
درسی از زندگی امام باقر (ع)
در حال عبور از باغستانهای اطراف مدینه بود که امام باقر (ع) را در حال کارگری و کشاورزی دید. با خود گفت: باید او را نصیحت کنم تا خود را در این کهولت سنّ و سنگینى بدن به زحمت نیاندازد.
جلو رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا (ص) تو از بزرگان قریش هستی چرا با این سن و سال در این هوای گرم اینگونه در طلب مال دنیا می کوشی؟ اگر در این حال مرگ به سراغ تو آید در پیشگاه خداوند چه جوابى دارى؟
امام (ع) فرمود: به خدا سوگند، چنانچه در این حالت ، مرگ سراغ من آید در بهترین حالت ها خواهم بود؛ زیرا مشغول طاعت خدا هستم و مى خواهم خود را از افرادى همانند تو بى نیاز گردانم و سربار جامعه نباشم ؛ زیرا هر که سربار جامعه باشد، گناه و معصیت خداى تعالى را کرده است.
بهره ای از کلام امام باقر (ع)
* شخص حریص به دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم به دور خود می تند ، راه بیرون شدنش را دورتر و مشکل تر می کند ، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد
* افزایش نعمت از جانب خداوند قطع نمی شود ، مگر اینکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .
مرثیه
صدای صاعقه آمد که در هوا زده بود
گمان کنم که خدا مرد را صدا زده بود
به خنده ی دم آخر کمی تسلی داد
به جبرئیل که از غصه، ضجه ها زده بود
کسی که پیکره نیمه جان او آن شب
به شدت از اثر زهر دست و پا زده بود
در این میانه، عطش؛ این حقیقت مکشوف
به بوم زندگی اش رنگ نینوا زده بود
عجیب بود که با حال تشنگی، به سرش
هوای نعل و سم اسب و بوریا زده بود
و دید او سر شش ماهه را در آن اثنا
که ناشیانه کسی روی نیزه ها زده بود
دلش رضا نشد از آن کسی که عاشورا
به عمه زینب او حرف ناسزا زده بود
هزار سال پس از او میان شعر، کسی
گریز روضه خود را به کربلا زده بود…
درسی از زندگی امام باقر (علیه السلام)