درخواست باران
علّامه مجلسى قدس سره در کتاب شریف «بحار الأنوار» و شیخ طبرسى رحمه الله در کتاب «إحتجاج» از ثابت بنانى نقل کرده اند که گفت:
با جمعى از عبادت پیشه گان بصره مثل ایّوب سجستانى و صالح و عتبة الغلام و حبیب فارسى و مالک بن دینار به حجّ رفته بودم، همینکه وارد مکّه شدیم با کمبود آب مواجه شدیم و مردم را دیدیم که شدیداً بخاطر بى آبى دچار تشنگى گشته اند، اهل مکّه و زائران بیت اللَّه به ما روى آوردند و نزد ما التماس کردند تا براى طلب باران دعا کنیم.
پس نزد کعبه آمدیم و طواف کردیم، سپس با خضوع و ناله و زارى از خداوند نزول باران را تقاضا کردیم ولى اثرى از اجابت ندیدیم.
در همین حال ناگاه جوانى وارد شد که غصّه هایش او را اندوهناک و غم هایش او را مضطرب و ناآرام نموده بود، گرد کعبه چند بار طواف کرد سپس به ما روى آورد و فرمود:
اى مالک بن دینار! و اى ثابت بنانى! و اى ایّوب سجستانى! و اى صالح مرى! و اى عُتبة الغلام! و اى حبیب فارسى! و اى سعد و اى عمر! و اى صالح اعمى و اى رابعه! و اى سعدانه! و اى جعفر بن سلیمان!
ما گفتیم: لبیّک و سعدیک، یعنى گوش به فرمان شما هستیم، امرى دارید بفرمائید.
امام علیه السلام فرمود: آیا در میان شما یک نفر نیست که خداوند مهربان او را دوست داشته باشد؟
عرض کردیم: اى جوان! وظیفه ما دعا کردن است و اجابت کردن کار خداوند است.
فرمود: از نزد کعبه دور شوید، اگر یکى در میان شما بود که خدا او را دوست مى داشت دعایش را اجابت مى فرمود. سپس خودش نزد کعبه آمد و بر زمین به سجده افتاد پس شنیدیم که در سجده عرض مى کرد:
اى سرور من! به محبّتى که به من دارى باران رحمت خود را بر این مردم نازل کن.
ثابت بنانى گوید: هنوز کلام آن حضرت تمام نشده بود که باران مثل دهانه مشک سرازیر شد.
عرض کردم: اى جوان! از کجا دانستى که خداوند تو را دوست دارد؟
فرمود: لو لم یحبّنی لم یستزرنی، فلمّا استزارنی علمت أنّه یحبّنی فسألته بحبّه لی فأجابنی.
اگر مرا دوست نمى داشت به زیارتش دعوتم نمى کرد، از اینکه مرا به زیارت طلبیده دانستم که مرا دوست دارد، و من به همان محبّتى که به من دارد از او درخواست کردم و او اجابت فرمود.
سپس ما را ترک کرد در حالیکه ابیاتى را قرائت مى نمود:
من عرف الربّ فلم تغنه
معرفة الربّ فذاک الشقی
ما ضرّ فی الطاعة ما ناله
فی طاعة اللَّه وماذا لقی
ما یصنع العبد بغیر التقى
والعزُّ کلّ العزّ للمتّقی
کسى که خدا را بشناسد و این شناسائى او را بى نیاز نکند، پس او در حقیقت شقى و بدبخت است.
ضرر نمى زند در طاعت آنچه از نعمتها که در راه اطاعت خداوند به او برسد و آنچه از مصائب که به او برخورد کند.
بنده بدون تقوا چه مى کند؟ تمام عزّت و آبرو در سایه تقوا و براى اشخاص باتقوا است.
ثابت گوید: از مردم مکّه سئوال کردم که این جوان کیست؟
گفتند: او علىّ بن الحسین بن ابى طالب علیهم السلام است.
?بحار الأنوار،ج٤٦،ص٥٠ ح 1
?احتجاج،ج٢،ص٤٧، ح2
درخواست باران