در بیان شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
پس بعد از مدّتى معاویه مال بسیارى با زهر قاتلى براى جعده فرستاد و پیغام داد که اگر این زهر را به حسن علیه السّلام بخورانى من صد هزار درهم به تو مى دهم و ترا به حباله پسر خود یزید در مى آورم؛ پس آن زن تصمیم عزم نمود که آن حضرت را مسموم نماید.
روزى امام حسن علیه السّلام روزه بود و روز بسیار گرمى بود و تشنگى بر آن جناب اثر کرده و در وقت افطار بسیار تشنه بود، آن زن شربت شیرى از براى آن حضرت آورد و آن زهر را داخل در آن کرده بود و به آن حضرت بیاشامید، چون آن حضرت بیاشامید و احساس سمّ فرمود کلمه استرجاع گفت و خداوند را حمد کرد که از این جهان فانى به جنان جاودانى تحویل مى دهد و جدّ و پدر و مادر و دو عمّ خود جعفر و حمزه را دیدار مى فرماید، پس روى به جعده کرد و فرمود: اى دشمن خدا! کشتى مرا، خدا بکشد ترا، به خدا سوگند که خلفى بعد از من نخواهى یافت، آن شخص ترا فریب داده، خدا ترا و او را هر دو را به عذاب خود خوار فرماید؛ پس آن حضرت دو روز در درد و اَلَم ماند و بعد از آن به جدّ بزرگوار و پدر عالى مقدار خود ملحق گردید.
📚 #منتهی_الآمال ، باب چهارم…