“دل دریایی”
آب اگر کم باشد و راکد بماند، یک قطره نجاست کاملا نجسش می کند !
اگر این یک قطره نجاست به آب دریا بریزد یا آب کر، نجسش نمی کند.
هر دو آبند ولی یکی نجس می شود و دیگری نه.
ما انسانها هم همینطوریم،
همه ما انسانیم اما یکی دلش برکه هست با اندک ناراحتی و نامهربانی از طرف دیگران کینه می گیرد..
اما یکی دلش دریاست…
طوری این ناراحتی را در خودش هضم میکند، که انگار نه انگار…:)
راستی ما دلمان چطور هست؟
برکه ایم یا دریا؟!
دل دریایی، فقط با پا گذاشتن روی هوای نفس به دست می آید و بس.
حکایتی هست که در همدان ، کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند .
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.