#داسـتان #ولایت تکوینی
علی بن یقطین در دربار هارون الرشید کار میکرد، ولی از پیروان و دوستان امام کاظم علیه السلام بود. او همواره به صورت محرمانه با حضرت نامه نگاری میکرد و به دور از چشم هارون، برای امام در مدینه، مالیات و هدایای نفیس میفرستاد. روزی هارون به علی، خلعتهای فاخری بخشید که از جمله آنها، پارچه های زربافت و گران قیمت بود. آن پارچه، مخصوص پادشاهان بود. ولی به سبب شدت علاقه و احترام، آن را به علی بن یقطین هدیه کرد. علی آن هدیه ها را به همراه هدایایی دیگر به خدمت امام فرستاد و امام نیز تمام هدایا را پذیرفت، ولی آن پارچه را برگرداند و در نامه ای، به حفظ آن سفارش فراوان فرمود.
پس از مدتی، علی یکی از زیردستان خود را تنبیه کرد. او نیز به دربار هارون گزارش داد که علی بن یقطین از دوستان و پیروان امام موسی کاظم علیه السلام است؛ برای وی مالیات و هدایای گرانقیمت میفرستد و پارچه مخصوص که چندی پیش هارون به او هدیه کرده بود، از آن جمله است. اطرافیان، این مطلب را به هارون گزارش کردند و هارون گفت: اگر پارچه را برای موسی بن جعفر علیه السلام فرستاده باشد، بی تردید، از دوستان و پیروان اوست. بیدرنگ، علی بن یقطین را خواست و گفت: آن پارچه خلعتی اکنون کجاست؟ گفت: عطرآگین کرده و داخل صندوق نهاده ام. هر بامداد آن را بر چشم و سر میمالم و دوباره در همان جا قرار میدهم. هارون گفت: آن را حاضر کن! و او کسی را با دادن نشانی مأمور کرد تا صندوق را بیاورد. وقتی آن شخص صندوق را آورد، در صندوق را باز کردند و آن پارچه، با همان ویژگیها داخل صندوق قرار داشت. هارون خوشحال شد و علی را نوازش کرد. سپس دستور داد خبرچین را به قتل رسانند.
✍️الفصول المهمه، ص 218؛ وسیلة الخادم الی المخدوم، ص 196؛ کشف الغمه، ج 2، ص 224.
امام کاظم از دیدگاه اهل سنت؛ علی اصغر قربانی، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما 1385.
داستان ولایت تکوینی...