بسم الله الرحمن الرحیم
سلیم بن قیس گوید: در یکى از سالها دومى همه کار گزارانش را به دادن
نصف اموالشان جریمه کرد جز قنفذ (به خاطر خوش خدمتى که به وى کرد).
روزى من به گروهى که در مسجد حلقه زده بودند رسیدم که همه هاشمى بودند
جز چند تن: سلمان، ابوذر، مقداد، محمد بن ابى بکر، عمر بن ابى سلمه وقیس بن سعدبن عباده.
عباس به على علیه السلام گفت: فکر مى کنى چرا عمر قنفذ را مانند سایر
کار گزارانش جریمه نکرد؟!
على علیه السلام نخست به اطراف نگریست، آن گاه دیدگانش پر از اشک شد و گفت: ما به خدا شکایت مى بریم… و زهرا از دنیا
رفت در حالى که هنوز اثر تازیانه قنفذ مانند بازوبند بر بازوى حضرتش بود. (١)….
محدث قمى رحمه الله پس از ذکر جسارت آن قوم به فاطمه علیها السلام گوید: از آنچه گفتیم شدت مصیبت امیرمؤمنان علیه السلام و صبر عظیم او آشکار مى شود، بلکه مى توان گفت: برخى از مصائب آن حضرت از مصیبت فرزندش حسین علیه السلام که
همه مصائب در برابر مصیبت او ناچیز است بزرگتر است،
زیرا در کتاب (نفس المهموم) در وقایع عاشورا از قول طبرى آورده ام که شمربن ذى الجوشن به خیام
حرم حمله کرد و با نیزه به خیمه امام حسین علیه السلام زد و فریاد زد: آتش بیاورید تا این خیمه را بر اهلش آتش زنم. زنان و کودکان فریاد زدند و از خیمه بیرون ریختند، امام حسین علیه السلام او را با صداى بلند صدا زد و فرمود:
اى پسر ذى الجوشن تو آتش مى طلبى تا خیمه را بر سر خانواده من آتش زنى؟!خداوند به آتشت بسوزاند!
_ابومخنف از سلیمان بن ابى را شد از حمید بن مسلم نقل کرده که گفت: به شمر گفتم: سبحان الله! این دیگر سزاوار تو نیست، آیا مى خواهى دو صفت را در خودجمع کنى؟! هم به عذاب خدا (عذاب آتش) عذاب کنى و هم کودکان و زنان را بکشی؟
همین که مردان را کشتى موجبات رضایت امیر خود را فراهم آورده اى.
شمر لعنه الله علیه گفت: تو کیستى؟
گفتم: خود را به تو معرفى نمى کنم - و به خدا ترسیدم که اگر مرا بشناسد نزد سلطان موجب آزار من شود -، شبث بن ربعى که بیش از من از او حرف شنوایى داشت پیش آمد و گفت:
سخنى بدتر از این سخن تو و موقعیتى زشت تر از موقعیت تو ندیدم، کارت به جایى رسیده که زنان را میترسانى؟
من گواهى مى دهم که شمر با شنیدن این سخن شرم کرد و بازگشت.
این شمر با آن که مردى سخت دل و بى شرم بود از شبث شرم کرد و
بازگشت
اما آن کس که به در خانه امیرمؤمنان و خاندانش علیهم السلام آمد و آنان را
تهدید به آتش زدن کرد و گفت: سوگند به خدایى که جانم به دست او است یا
باید خارج شوند یا خانه را با هر چه در آن است میسوزانم،
و گفتند: فاطمه
دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و فرزندان و آثار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در آن است،
من گواهى مى دهم که او شرم نکرد و بازنگشت بلکه کرد آنچه کرد…..*
کتاب سلیم بن قیس 91
کتاب بیت الاحزان
___________________________
#داستان
#فاطمیه
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
خوش خدمتی که باعث تخفیف شد