خبرنگاری شغل نیست، عشق است.
عشق به حقیقت، عشق به عدالت، عشق به انسانیت، عشق به ملت و عشق به ارزش های والایی که برای تحقق آنها، کسانی رفتند و شهید شدند، بدون علّت…
یادی کنیم از شهدای خبرنگار، از شهید حسن باقری افشرد، آن بزرگ مردی که و قتی دید، دین و ایمان و وطن را یکجا نشانه گرفته اند، دوربین به دست راهی جبهه ها شد و با حماسه هایش در دل و جان ملت، جاودانه شد.
و شهید صارمی و خزایی و دیگرانی که غیرت و مردانگی را با خون خود در دفتر تاریخ ثبت کردند.
آری خبرنگار دغدغه دارد…
با شادی مردم شاد می شود و غمگین می شود از غم آنها، بهترین ها را برای همه می خواهد و دائم برای این کار در تکاپوست.
برای پیگیری حق و حقیقت و تحقق عدالت، گاها پنجه در پنجه ی کسانی می کند که قدرت و امکانات و اختیارات و فرصت خدمت به مردم را دارند، اما دستشان روی دستشان است و فکرشان پیش جیبشان! و اینجاست که تازه ماجرا شروع می شود…
از طرفی وقتی حساب می کنم، با اینکه خبرنگاری به شخصیت کودکی پاک سرشت و کنجکاو در خانواده نیز شبیه است، اما کار خبرنگاری به چیزی مثل پدر بودن نیز شبیه است. از این جهت که پدر برای تامین خانواده، روز و شب در تلاش است و رنج دوران می کشد، اما در این میان، کسی نیست که بگوید: پدر، پس خودت چی!؟
خبرنگار شهید، روزت مبارک
#به_قلم_یعقوب_سلمانی
خبرنگاری شغل نیست، عشق است.