عماد الدین طبرى در کتاب «بشارة المصطفى» مى نویسد: محمّد بن سیرین گوید:
من از عدّه اى از بزرگان اهل بصره شنیدم که مى گفتند: وقتى جنگ جمل پایان یافت على علیه السلام بیمار شد به همین جهت، نتوانست در نماز جمعه حاضر شود، از این رو به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود:
پسرم! برو در مسجد و براى مردم سخنرانى کن.
مردم در مسجد گردهم آمده و امام حسن علیه السلام وارد مسجد شد، وقتى بر فراز منبر قرار گرفت خداى را حمد کرده و ستایش نمود و بر یگانگى بارى تعالى گواهى داد و بر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم درود فرستاد، آنگاه فرمود:
أیّها الناس! إنّ اللَّه اختارنا بالنبوّة، واصطفانا على خلقه، وأنزل علینا کتابه ووحیه، وأیم اللَّه لاینقصنا أحد من حقّنا شیئاً إلّا ینقصه اللَّه من حقّه فی عاجل دنیاه وآجل آخرته، ولاتکون علینا دولة إلّا
کانت لنا العاقبة «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ» [1] .
اى مردم! همانا خداوند ما را به رسالت (براى خویشتن) اختیار فرمود، و ما را بر بندگان خود برگزید، و وحى و کتاب خود را بر ما فرود آورد، سوگند به خدا! کسى حق ما را غصب نمى کند جز آن که خداوند در دنیا و در آخرت حق او را ناقص خواهد کرد، و بر ما دولتى نخواهد بود مگر این که عاقبت از آنِ ما خواهد بود که «خبرش را پس از مدّتى خواهید شنید».
آنگاه امام حسن علیه السلام از منبر فرود آمد، و در جمع مردم قرار گرفت. سخنرانى حضرت به سمع مبارک پدر بزرگوارش رسید، وقتى نزد پدر گرامیش آمد، نگاهى مهرآمیز بر فرزند عزیزش کرد و از محبّت نتوانست اشک خود را کنترل نماید و اشک از دیدگان مبارکش بر چهره زیبایش جارى شد، سپس فرزندش را به کنار خود خواند و میان دو چشمش را بوسید و فرمود:
پدر و مادرم فدایت باد! و این آیه شریفه را قرائت فرمود:
«ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» [2] ؛
«آنان فرزندانى هستند که برخى از برخى دیگر (فضیلت) گرفته اند وخداوند شنوا و داناست». [3]
?[1]سوره ص، آیه 88.
?[2]سوره آل عمران، آیه 34.
?[3]بشارة المصطفى،ص 263
?المناقب،ج4،ص11
?بحار الأنوار،ج43،ص355
«خبرش را پس از مدّتى خواهید شنید».