شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند
نیایش داشتند، نمایش نداشتند
حیا داشتند،ریا نداشتند
(مقاومت پسر، خواب مادر و نجواهای همسر)
چند پرده از ناگفته های بازگشت اولین شهید بسیجی مدافع حرم خراسان شمالی .. می خواهند تابوت را باز کنند مادر ناگهان می گوید دست نگهدارید، می خواهم چیزی بگویم، دو شب قبل از شهادت فیروز را در خواب دیدم که تیر به پهلویش اصابت کرد و شهید شد، مادر اصرار داشت که باید جای اصابت گلوله را در بدن پسرش ببیند و مدام به پهلوی راستش اشاره می کرد .. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بجنورد، دیشب با جمعی از دوستان دانشجو و بسیج دانشجویی قرار گذاشتیم نماز مغرب و عشاء به مسجد انقلاب برویم، بین راه که باهم صحبت می کردیم به آنها گفتم خراسان شمالی تاکنون شهید مدافع حرم نداشته است و این دو شهید آبروی ما را پیش حضرت زینب(سلام الله علیها) خریدند، اصلا از روز اول که کاروان بچه های خراسان شمالی عازم بلاد شام شد هر لحظه دلم در تب و تاب بود که آیا از بچه های ما هم کسی به فیض بزرگ شهادت نایل می شود یا نه، گرچه خبر شهادت این دو عزیز خیلی برای ما سنگین بود اما از یک طرف هم افتخاری بود برای استان .. به تجمع بزرگ عاشقان مدافعان حرم که در سوگ اولین شهدای خود گرد شهیدان فیروز حمیدی زاده و محمد ابراهیم توفیقیان حلقه زده اند می رسیم، خیلی دیگر از دوستان دانشجو را آنجا می بینم که آمده اند و حال خوشی ندارند، شاید آنها هم در اشتیاق پیوستن به مدافعان حرم هستند، مسجد پر است و جای نشستن نیست، زیارت عاشورا را که می خوانیم دیگر دل هیچ یک از حاضران نیست که کربلایی نشده باشد، اشک ها جاری شده و خود شهدا آنرا از گونه ها پاک می کنند.
خاطرات شهید فیروز حمیدی زاده
خاطرات شهید فیروز حمیدی زاده