خاطرات شهید شاهرخ ضرغام
از جهالت تا شهادت
دفاع مقدس
سال 59 بود . با بمبارانهای فرود گاههای کشور جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شــروع شــد . در مسجد نشسته بودیم همه مانده بودیم چه بکنیم که یکی از بچه ها از در وارد شد و شاهرخ را صدا کرد . نامه ایی را به او داد و گفت : از طرف دفتر وزارت دفاع ارسال شده از سوی دکتر چمران برای تمام نیروهائی که در کردستان حضور داشتند .
شاهرخ به ســراغ تمامی رفقای قدیم و جدید رفت . صبح روز یازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نیرو راهی جنوب شدیم . وقتی وارد اهواز شــدیم همه چیز به هم ریخته بود . رزمندگان هم ازشهرهای مختلف می آمدند و … همه به ســراغ استانداری و محل اســتقرار دکتر چمران میرفتند .
بعد از سه روز به همراه دکتر چمران و برای عملیات راهی منطقه سوسنگرد شدیم . بعــد از این حمله شــهید چمران برای نیروها صحبت کــرد و گفت: اگر می خواهید کاری انجام دهید ، اینجا نمانید ، بروید خرمشهر .
به دستور شهید چمران تا آخر تصرف خرمشهر در آنجا ماندیم . حالا دیگر گروه ما زیر نظر فرماندهی ســید مجتبی هاشمی قرار داشت . بیشتر افرادی که از مراکز دیگر رانده میشدند جذب سید مجتبی می شدند . او فرماندهی بســیار خوش برخوردی بود . ســید با شــناختی که از شاهرخ داشــت. بیشــتر این افراد را به گروه او یعنی “آدمخوارها” می فرستاد .
خاطرات شهید شاهرخ ضرغام و دفاع مقدس.