جوابی در برابر تعریف و تمجید از خود.
#داستانک_عبرت آموز
ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﺟﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ مردم،
بسیار از خود سخن راند و مدام فضایل خویش را شمرد. تا رسید به آنجا که از شب زنده داری و برخاستن از خواب و راز و نیاز و زهدِ خود سخن به میان آورد.
دل سوخته ای ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩ
و تمام حرف ها را شنیده بود ولی ساکت و خموش، به یکباره به زبان آمد:
ﺍﯼ ﺧﻮﺍجه:
«ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺧﯿﺰﯼ،ﺍﺯ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﻣﯽﺧﯿﺰﯼ!»
ﻭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ،
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ
ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ…