توصیه های سید علی آقای قاضی؛
_طرف نمازشب که هیچ، نماز صبحش قضامی شودو عین خیالش هم نیست می گویدقضایش رامی خوانم، روایت داریم کوه به کوه طلا هم صدقه بدهیدجای نمازواجب را نمی گیرد .
_روایت داریم طرف پیش امام صادق (ع)رفته بود می خواست به دنبال تجارت برود, آمد استخاره بگیرد که برود یانه؟ امام صادق (ع)استخاره کرد, بد آمد!! طرف گفت آقا من می خواهم بروم, امام گفت برو, عمل به استخاره که واجب نیست
_ طرف رفت و برگشت ,اتفاقا تجارت خوبی هم کرد. پیش امام صادق (ع) رفت گفت من تجارت خوبی کردم پس چرا استخاره بد آمده بود؟ امام گفت تو در فلان شب ,در فلان کاروان که اُتراق کرده بودی , نماز صبح آن روزت قضا شد,تمام دنیا راهم بدهی اینجا این دو رکعت نماز صبح را نمی توانی بگیری, برای این استخاره ات بد آمد.
5_توصیه ی بعدی توسل به ائمه ی اطهار،سیدعلی آقای قاضی می گفت هیچ چیزی مثل توسل به امام حسین (ع) و اهل بیت نمی تواند انسان را از لحاظ علمی و معنوی نجات بدهد.
انسان اگرمی خواهد به مقامی برسد که اهل بیت او را دوست داشته باشند,باید توسلات خودش به اهل بیت را بالا و بالاتر ببرد راهش همین است. انسان نسبت به امام زمان(عج) خودش درد دل بکند, راهش را برای امام زمان(عج) باز بگذارد که حضرت دستش را بگیرد.
با امام زمان (عج)درد ودل نکنی! چه طور دستت را بگیرد؟هر چند آن ها مهربانند,حتی اگر دعا هم نکنید حاجت شما رامی دهند, ولی اگر کمک بیشتر می خواهیداین طرف هم باید بیشتر درد ودل و بیشتر به اهل بیت توسل بکنید.
6_ سید علی آقای قاضی توصیه ی شدید و زیادی برای خواندن دعای فرج داشت, منظور فقط دعای اِلهی عَظُمَ اْلَبلآءُ….نیست,
حالا هر دعایی که باعث تعجیل در فرج امام می شود مثل;
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن ..یا همین که به فارسی هم بگوید خدایا فرج امام زمان(عج) را برسان,همین ها هم است.
7_توصیه ی بعدی ایشان، هیچ وقت دیگران را نرنجانید, باعث رنجش دیگران نشوید و دلی را نشکنید!! چرا که دل شکستن و رنجاندن دل بسیار گناه دارد‼️ گناهش به کنار, در معنویات انسان هم بسیار اثر بدمی گذارد و شاید سال های سال معنویت و عبادت را، این دل شکستن هااز بین ببرد.
8_ایشان توصیه ی شدیدی داشتند به ذکرسجده ی یونسیه;
«ﻻ إِﻟﻪَ إِﻻﱠ أَﻧْﺖَ ﺳُﺒْﺤﺎﻧَﻚَ إِﻧﱢﻲ ﻛُﻨْﺖُ ﻣِﻦَ اﻟﻈﱠﺎﻟِﻤِﻴﻦَ» می گفت این ذکر را زیاد بگویید.
9_ حدیث عِنوان بصری;
سید علی آقای قاضی، طلبه ای که حدیث عنوان بصری را عمل نمی کرد و یا در جیبش نداشت قبول نمی کرد, می گفت همیشه باید در جیب تان باشد،هفته ای یکبار بخوانید و عمل بکنید.
*عنوان بصری اسم یک انسانی بود که علاوه بر درس امام صادق (ع) در درس یکی از امام های اهل سنت هم شرکت می کرد.یک روز که رفت درخانه امام صادق (ع),حضرت او را راه نداد,گفت برو همان جایی که بودی !(این راه ندادن امام,داخلش نکته ی تربیتی داشت,نه اینکه بخواهد کسی را رد بکند )برو پیش همان کسی که بودی (یعنی همان ابو حنیفه,امام اهل سنت) واز همان علم یاد بگیر.
عنوان بصری ناراحت شد ,به مسجد پیغمبر (ص)رفت نماز خواند و از پیغمبر (ص)خواست که دل امام صادق(ع)را به خودش “عنوان” نرم کند.دیگر در خانه مانده بود و جزء برای نماز خواندن بیرون نمی رفت ,ناراحت شده بود و پیش ابوحنیفه هم نمی رفت.
یک روز دلش را به دریا زد و گفت من باید از ایشان کمک بگیرم.درخانه امام صادق (ع)رفت ,کنیز امام صادق (ع)گفت, صبر کن بروم ببینم آقا جواب می دهد یا نه! و امام گفتند بیا
عنوان بصری رفت، و امام او را دید و گفت اسمت چیست؟ گفت عنوان, گفت کنیه ات چیست؟گفت ابا عبدالله “دقیقا کنیه ی امام صادق (ع)"بعد حضرت (ع) فرمودند چه کنیه ی قشنگی داری! خدا این کنیه را برای تو نگه دارد.
بعد گفت عِِنوان چه می خواهی؟ گفت من علم می خواهم,امام گفت من کسی هستم که نسبت به اوقات زندگی ام حریص هستم (وقتم راتلف نمی کنم )عنوان بصری به ایشان گفت من علم می خواهم یادبگیرم و..
امام صادق (ع)به عنوان بصری گفتش ;علم نوری است که خدا در دل تو و دیگران می اندازد. یعنی علم این نیست که بنشینی و فقط چند تا کتاب بخوانی,علم به این نمی گویند! بعضی چیزها را خدا باید به تو بدهدای بسا خروار خروار کتاب بخوانی اما به علمت اضافه نشود, این علم ظاهری است ,علم باطنی نیست.
طرف علم یاد می گیرد”منم منم″ کردن هایش شروع می شود می گوید هر چیزی من بگویم درست و هر چه بقیه می گویند غلط است.این ها ضعف و آسیب است.
امام صادق (ع)به ایشان 9 سفارش کرد،که سید علی آقای قاضی هم می گویدمی خواهید به مسیر سیرو سلوک برسید ازاین سفارش هااستفاده کنید
بر گرفته از فایل سلوک
مهدوی شماره 4
استاد عبادی
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
توصیه سیدعلی آقای قاضی درباره نماز.
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد…
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را…نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت زین آه…
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم…
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم…
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی(ع) گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
****
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
*****
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است…
فرا رسیدن ایام فاطمیه بر شما دوست عزیزم تسلیت باد.