نظر از: رحیمی [عضو] 

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد…

سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را…نمی دانم
در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت زین آه…

و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم…

دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم…

چادرش را تکاند، با سختی
یا علی(ع) گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد

****

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است

*****

با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است…

فرا رسیدن ایام فاطمیه بر شما دوست عزیزم تسلیت باد.

1395/11/22 @ 22:58

پاسخ از:  

سلام و تشکر از شعر زیبای شما ، ممنون

1395/11/24 @ 22:02


فرم در حال بارگذاری ...

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
مداحی های محرم