اتفاق مهم در 15 شوّال.
جنگ اُحُد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام (1)
در سال 3 هـ در روز جنگ اُحُد، حضرت حمزه سیّد الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند. (2) بعضی جنگ اُحُد را در 7 (3) و 17 شوال نقل کرده اند. (4)
در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته ی عدّه ای سیصد نفر در بین راه بر گشتند، و برای جنگ 700 نفر باقی ماند. کفّار 3000 نفر بودند، و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد کشته های کفّار 22 یا 23 یا 28 نفر، و تعداد شهداء 70 نفر بود. در این روز پیشانی پیامبر صلّی الله علیه و آله را شکستند. (5)
فداکاری های امیر المؤمنین علیه السلام در اُحُد
در این روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هایی که امیر المؤمنین علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت های زیادی بر بدن مبارکش رسید. و تمامی کشته شدگان کفّار، به دست امیر المؤمنین علیه السلام بود و پیروزی دوباره و باز گشت مسلمانان به خاطر مقاومت و جنگ امیر المؤمنین علیه السلام بود. (6)
امام صادق علیه السلام می فرماید :
«اصحاب پرچم در روز اُحُد در لشکر کفّار نُه نفر بودند که امیر المؤمنین علیه السلام همه ی آن ها را کُشت». (7)
این در حالی بود که دیگران فرار کرده بودند، و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
یا علی، آیا می شنوی که از آسمان تو را مدح می کنند.
یکی از ملائکه به نام رضوان می گوید :
«لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی».
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید :
از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم. (8)
در این جنگ پیروزی در ابتداء از آنِ مسلمانان بود، ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد، بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله نمودند، و محل نگهبانی خود را رها کردند و مانند بقیّه مشغول جمع غنایم شدند.
خالد بن ولید ـ که از سر دسته های کفّار در این جنگ بود ـ از همان قسمت با کفّار حمله کردند. تعداد اندکی از نگهبانان درّه که نرفته بودند شهید شدند و کفّار از پشت سر به مسلمین حمله کردند.
فراریان کفّار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدّت گرفت. جراحت های فراوانی بر بدن مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد بر آورد که محمّد (صلّی الله علیه و آله) کشته شده است !
مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله محافظت می کردند که عبارت بودند از امیر المؤمنین علیه السلام و ابو دجانه که شهید شد و زنی به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.
(ابوبکر و عُمَر در جنگ اُحُد) عُمَر بن خطاب می گوید :
در اُحُد با پیامبر صلّی الله علیه و آله بیعت کرده بودیم بر اینکه کسی فرار نکند، و هر کس از ما که فرار کند ضال و گمراه است، و هر کس از ما کشته شود شهید است. (9)
احمد بن حنبل می گوید :
ابوبکر و عُمَر در این جنگ فرار کردند. هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام در تعقیب فراری ها بود، عُمَر در حالی که اشک چشمانش را پاک می کرد برگشت و به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد :
مرا ببخشید !!
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
«آیا تو نبودی که صدا زدی : محمّد کشته شده است، به دین قبلی خود برگردید» ؟!!
عُمَر گفت :
این کلام را ابوبکر گفته است !
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
«شما و کسانی که از شما دو نفر پیروی کنند وارد جهنّم می شوید».
در اینجا بود که این آیه نازل شد : إنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعان إنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ ! (10)
امام صادق علیه السلام می فرماید :
در جنگ اُحُد امیر المؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلّی الله علیه و آله بودند، و دیگر اصحاب فرار می کردند.
آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اوّل به عُمَر بن خطاب رسید که به اتّفاق عثمان و حارث بن حاطب و عدّه ای دیگر به سرعت فرار می کردند.
حضرت فریاد بر آورد :
«ای جماعت، بیعت شکستید و پیامبر صلّی الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوی جهنّم می گریزید ؟!
عُمَر بن خطاب می گوید :
علی را دیدم با شمشیری پَهنی که مرگ از آن می چکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه ی روغنی که آتش در او افروخته باشند می درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت.
این بود که جلو رفتم و عرض کردم :
«یا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری، که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند. زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید».
پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تا کنون از دلم خارج نشده است. (11)
در این جنگ بر بدن مبارک امیر المؤمنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلّی الله علیه و آله 90 جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پای مبارک رسید.
جبرئیل نازل شد و عرض کرد :
«یا محمّد، به خدا سوگند این عمل علی بن ابی طالب مواسات است».
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
این بدان جهت است که من از اویم و او از من است.
جبرئیل عرض کرد :
«و من از شما دو بزرگوارم».
? منابع :
1. بحار الأنوار : ج 20، ص 147 ـ 14. الصحیح من السیرة : ج 6.
2. مسار الشیعة : ص 16 ـ 15. و … .
3. بحار الأنوار : ج 20، ص 125. التنبیة و الاشراف : ص 211.
4. بحار الأنوار : ج 97، ص 168، 383. اختیارات : ص 39.
5. بحار الأنوار : ج 20، ص 18، 31، 71، 74. امالی طوسی : ص 142.
6. ارشاد : ج 1، ص 90. و … .
7. همان : ج 1، ص 88. و … .
8. همان : ج 1، ص 87. و … .
9. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 134. و … .
10. سوره ی آل عمرا
تفاق مهم در 15 شوّال.