طبرى رحمه الله در کتاب «دلائل الإمامه» از زکریّا بن آدم رحمه الله نقل کرده است که گفت:
در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را در حالیکه سنّ شریف او کمتر از چهار سال بود نزد او آوردند، دست خود را بر زمین زد و سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و مدّتى در فکر فرو رفت.
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
بنفسی أنت، فیم طال فکرک.
فدایت شوم، در چه باره این قدر فکر مى کنى؟
عرض کرد: فیما صُنع باُمّی فاطمة علیها السلام أما واللَّه لاُخرجنّهما ثمّ لاُحرقنّهما ثمّ لاُذرینّهما ثمّ لأنسفنّهما فی الیمّ نسفاً.
در آن رفتار زشت و ظالمانه اى که با مادرم فاطمه علیها السلام نمودند، بخدا قسم آن دو(ابوبکر و عمر) ظالم را از قبر بیرون مى آورم، بدن آنها را به آتش مى سوزانم، و خاکسترش را بر باد مى دهم، و آنها را در دریا سرازیر مى کنم.
حضرت رضا علیه السلام او را در برگرفتند و بین دو چشمان مبارک او را بوسیدند و فرمودند: پدر و مادرم بفدایت، تو شایسته و سزاوار منصب امامتى.
?نوادر المعجزات،ص183 ،ح 10
?دلائل الإمامة،ص 400، ح 18
?بحار الأنوار،ج50،ص59،ح 34
?مدینة المعاجز،ج7،ص324،ح 55
بی تفاوت نبودن در مورد ظلم به مادر.