به پرودگارت اعتماد کن
ابراهیم(ع) تنها پسرش را برای قربانی آماده مےکرد
چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد واسماعیل(ع) مےگفت: به آنچه فرمان داده شدی عمل کن
و هردوی آنها نمیدانستند که قوچی در بهشت 500 سال قبل برای این لحظه مهیا است.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
هنگامی که نوح دعا کرد:
” انی مغلوب فانتصر “
گمان نمےکرد خداوند بشریت را بخاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق میشوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
موسی(ع) گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت ؛ همه این گریه ها بخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب العالمین به او و پسرش.
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد وقتی عذر خواهی کرد و صدا زد:
لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین
الله تعالی فرمود : او را استجابت کردیم واز غم و اندوه نجاتش دادیم
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد
صاعقه ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوار های زندان امر نفرمود تا راه را بسوی یوسف باز کند
بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد
← پس به پروردگارت اعتماد کن →
به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن.
به پروردگارت اعتماد کن