به من رحم کن؛ عمر دوباره ای ببخش.
قول می دهم بعد از این شمشیری باشم برای تو و جهاد با دشمنانت.
این ها را سفیانی خواهد گفت.
بعد از آنکه سپاهش در عراق جوی خون به راه انداخته باشد.
بعد از آنکه به دستورش هر که را هم نام اهل بیت باشد سر ببرند.
بعد از آنکه با فرمانش به دوازده هزار دوشیزه تعرض کنند.
و بعد ازآنکه یاری از یاوران امام، او را دست بسته در برابر حضرتش قرار دهد.
امام در حالی که با حیایی وصف ناشدنی در میان یارانش نشسته،
دستور می دهد او را رها کنند.
او می گریزد و یاران امام، با تعجب می پرسند:
به قاتل فرزندان رسول خدا، عمر دوباره بخشیدید؟!
ما تحمل زنده بودن او را نداریم.
مظهر رحمت الهی می فرماید:
“خودتان می دانید، با او هرچه می خواهید انجام دهید.”
ساعتی بعد، او را در جایی به نام سوره پیدا می کنند.
همان جا او را زمین می زند و سر از تنش جدا می کنند.
دست آخر، به دستور امام، جنازه سفیانی را دفن می کنند.
جنازه ی همان کسی که اجداد ملعونش،
جد امام را بی غسل و بی کفن در صحرای کربلا رها کردند.
?عقد الدرر، ص 136
?
به من رحم کن ، عمر دوباره ام ببخش