بصیرت سواد نیست، بینش است…
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ پیامبر، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛
بصیرت،
یعنی اینکه نگاهت به “شخصیت” ها نباشد بلکه همواره به “شاخص"ها چشم بدوزی؛
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی حتی مسجد، می تواند “مسجد ضِرار"باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛
بصیرت،
یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق، منحرف نکند؛
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می تواند قاتل حسین(علیه السلام) در کربلا باشد؛
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛
بصیرت،
یعنی اینکه نگذاری فتنه گران, شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛
بصیرت،
یعنی اینکه ” مالک اشتر” ها را به تندروی و “ابوموسی اشعری” ها را به اعتدال نشناسی؛
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی “معاویه” ها به سست عنصرهای سپاهِ علی(علیه السلام) دل بسته اند؛
بصیرت،
یعنی اینکه بدانی تاریخ تکرار می شود،
نه با جزئیاتش بلکه با خطوط کلی اش؛
مسجد ضرارها،
قرآن بر نیزه کردن ها،
حکمیت ها،
خشک مغزی ها،
و…
پس انتخاب با خودمان است که اهل بینش باشیم یا اهل سواد؟
اهل خواندن باشیم یا اهل فهمیدن؟
جزئیات تاریخ را بخوانیم یا خطوط کلّی آنرا بدانیم؟
بصیرت سواد نیست، بینش است...