برای همه ی بیماران دعا می کنید!
#داستانک
داستان کوتاه
زن کشاورزی بیمار شد،کشاورز به سراغ یک عارفی رفت از او خواست برای سلامتی همسرش دعا کند.
عارف دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد.
ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت: صبر کنید!از شما خواستم برای همسرم دعا کنید و شما دارید برای همه ی بیماران دعا می کنید!
عارف گفت:من دارم برای همسرت دعا می کنم.
کشاورز گفت:اما برای همه دعا کردید،با این دعا ممکن است حال همسایه ام که مریض است،خوب بشود و من اصلا از او خوشم نمی آید.
عارف گفت:تو چیزی از درمان نمیدانی،وقتی برای همه دعا می کنم دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند،متحد می کنم،وقتی این دعاها با هم متحد شوند،چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود.