دو سال پیش دم دمای #اربعین بود که بهم خبر دادن علیرضا توی #سوریه شهید شده
راستش رو بخواید جای غصه خوردن به حالش غبطه خوردم
علیرضا علاوه بر تمام خوبیهاش، یه ویژگی ناب داشت و اونم اینکه بر خلاف خیلی ها ، جای شعار شهادت دادن ، با اعمالش سعی می کرد لایق شهادت بشه…
کارهای خوبش اونقد مخفیانه بود که گاهی همسرش هم نمی فهمید…
ما توی حیاتش هیچوقت نفهمیدیم بچه یتیم بزرگ می کرده یا چقد به فقرا می رسیده …
حتی وقتی اومده بود قم برا آموزش های قبل از اعزام ، باز هم نگفت و نفهمیدیم می خواد بره سوریه…
یادمه یه هفته قبل از شهادتش یکی از رفقا گفت : علیرضا رفته #سوریه
بهش گفتم: #علیرضا اونقدر پاکه که حتما #شهید میشه …
اما واقعا نمی دونستم اونقد لیاقت پیدا کرده که به این زودی #حضرت_زینب خریدارش میشه…
بگذریم!
می خواستم در مورد این عکسم و کاپشنی که تنمه براتون بگم
بعد از شهادت علیرضا دیدم کاپشن شهید تنِ برادرشه. ایشون وقتی اشتیاق من رو دید، بدون اطلاعِ من کاپشن رو گذاشت خونمون و رفت…
وقتی هم بهش گفتم چرا کاپشن رو نبردی، گفت بمونه برای شما…
حالا من یه هدیه ناب از شهید دارم… کاپشنی که وقتی می پوشمش لذت می برم… انگار شهید در آغوش می گیره آدم رو
کاش ما هم لایق شهادت بشیم
برا شادی روح و ترفیعِ درجه ی #مدافع_حرم #شهیدعلیرضا_قلی_پور صلوات
انگار شهید در آغوشم می گیرد.