علامه امینی و شب عروسی دختر
دختر علامه از توصیههای پدرانه پیش از شب ازدواجش میگوید: «عصر شبی که قرار بود مرا به خانه داماد ببرند، به مادر پیغام داده بودند که این دختر را یک ساعتی بیاور بالا به اتاق من. رفتم اتاق ایشان و نشستم و مرحوم پدرم با من حرف زدند. .
خوب خاطرم هست که به من گفتند باباجان! داری از خانه من با چادر سفید میروی و آنقدر آنجا میمانی که شوهرت چادر سفید را بکشد رویت و از خانهاش بیرون بیایی. اگر روزی از او یک جفت جوراب خواستی و آمد خانه و دیدی برایت نخریده، نگو چرا نخریدی و نیاوردی. تو دلت بگو انشالله یادش رفته که این جوراب را برای من نخریده.
تا مبادا باعث کینه و اختلافی شود. به من گفت هر روز نگو این را میخواهم آن را میخواهم. مگر تا گفتی جوراب میخواهم، او باید برای تو بخرد و بیاورد؟ من هم گفتم چشم».
مراعات همسر
روزى حضرت امیرالمومنین علیه السلام وارد منزل شدند و فرمودند: «یا فاطمه! در منزل چه داریم؟» .
حضرت زهرا سلام اللّه علیها پاسخ دادند: «قسم به حقیقت تو! سه روز است که هیچ نداریم.» .
امام علیه السلام فرمودند: «چرا در این سه روز چیزی به من نگفتى؟» .
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
«من از خداى خود، شرم دارم که از تو چیزى را درخواست نمایم در حالی که تو توانایی تهیه آن را نداشته باشى.»
بحارالانوار ، جلد 43 ، صفحه 31
أمالی شیخ طوسی ، جلد 2 ، صفحه 228
الگو گیری از بزرگان