امام باقر علیه السلام و اسم اعظم.
حدثنا الحسن بن على بن عبد الله عن الحسین بن على بن فضال عن داود بن ابى یزید عن بعض اصحابنا عن عمر بن حنظلة فقال قلت لابی جعفر علیه السلام انى اظن ان لى عندک منزلة قال اجل قال قلت فان لى الیک حاجة قال وما هی قال قلت تعلمنی الاسم الاعظم قال وتطیقه قلت نعم قال فادخل البیت قال فدخل البیت فوضع أبو جعفر یده على الارض فاظلم البیت فارعدت فرایص عمر فقال ما تقول اعلمک فقال لا قال فرفع یده فرجع البیت کما کان.
مرحوم صفّار از عمر بن حنظله روایت کرده است که گفت: به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم مرا چنان گمان مى رود که در خدمت شما داراى رتبه و منزلتى هستم.
فرمود: آرى. عرض کردم مرا حاجتى است.
فرمود: چیست؟ عرض کردم:
اسم اعظم را به من تعلیم فرماى.
فرمود: طاقت آن را دارى؟ عرض کردم: آرى.
فرمود: به این خانه درآى. چون به خانه درآمدم حضرت ابى جعفر علیه السلام دست مبارک به زمین گذاشت و آن خانه تاریک شد. عمر بن حنظله را لرزیدن گرفت. آنگاه امام فرمود: چه مى گویی، بیاموزم تو را؟ عرض کردم: نه. پس دست مبارک از زمین برگرفت و خانه به همان حال که بود بازآمد.
بصائرالدرجات، ص 230
اسم اعظم را به من تعلیم فرماى.