#یتیم نوازی#داستانک_قابل_تامل
ارزش محبت
در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانش آموزان خواست تا تصویری از چیزی که برایشان بسیار با ارزش است را بکشند.
او با خود فکر می کرد که این بچه های فقیر، حتما تصویر بوقلمون و میز پر از غذا را می کشند، ولی وقتی یکی از بچه ها نقاشی ساده و کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد.
او تصویر یک دست را کشیده بود، ولی این دست چه کسی بود؟
یکی از بچه ها گفت من فکر می کنم این دست خداست که به ما غذا می رساند.
دیگری گفت که این دست کشاورزی است که گندم می کارد.
معلم بالای سر آن کودک رفت و از او پرسید این دست چه کسی است؟
کودک در حالی که خجالت می کشید گفت خانم، این دست شماست.
معلم به یاد آورد که از وقتی این کودک پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه های مختلف پیش او می آمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.
ارزش محبت و یتیم نوازی.