مأمون مردى بود که خودش عالم بود و به مباحثات دینى و مذهبى عشق مىورزید و گروههاى مختلف از مادّیین، مسیحیها، یهودیها،صابئیها(ستارهپرستها) که در آن زمانها بودند، مجوسیها و زردشتیها و مسلمانها (شیعه و سنى) را در یک تالار بزرگ جمع مىکرد و بعد مىگفت این جا هر کسى آزاد است عقیده خودش را بیان کند.
در کتابها ببینید اینها چگونه آزادانه عقاید خودشان را گفتهاند. حتى تعبیرات اهانتآمیز به پیغمبر و اسلام دارند و حضرت رضا (علیه السلام) خودشان در آنجا شرکت مىکردند.
️ در مجلسى که حضرت رضا شرکت کردهاند ببینید یهودى به حضرت رضا (علیه السلام)چه مىگوید؟! مسیحى چه مىگوید؟! زردشتى چه مىگوید؟! و مادى مسلک چه مىگوید؟! حرفهایشان را مىگفتند و ضبط شده. و این طور بوده که اسلام باقى مانده. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف و متناقض با اسلام مىتواند به حیات خودش ادامه بدهد.
️من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مىدهم که یک وقت خیال نکنند که حفظ و نگهدارى اسلام [با سلب آزادى بیان تحقق مىیابد.] برخى جوانان خیال نکنند که راه حفظ معتقَدات اسلامى و جهانبینى اسلامى این است که نگذاریم دیگران حرفهایشان را بزنند. نه، بگذارید بزنند؛ نگذارید خیانت کنند. اگر دیدید یک فرد مارکسیست مثلا آمد گفت «به نام امام خمینى»، مانع شوید، به او بگویید: تو بگو به نام لنین، به نام استالین، به نام مارکس، انگلس؛ دروغ نگو. اگر مىگویى «مبارزه» باید براى من روشن کنى تو با چه مىخواهى مبارزه کنى؟ اگر مىگویى «آزادى» براى من روشن کن آزادى از چه؟ تو چه را فرض کردهاى که از او باید آزاد شد؟ اینها را براى من روشن کن. هدفت را بگو، راهت را هم بگو تا من ببینم راه من و هدف من با تو یکى است یا دو تا.
? استاد شهید مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص48
آیا عنوان هر عقیده ای جایز است؟