چه عاشقانه ...نمــاز میخواندندو چه عاشقانه به معشوق رسیدند ...نماز جماعتبه امامت شهید مدافع حرم شهید سیدرضا طاهر و حضور معطر شهید مدافع وطن شهید میثم علیجانی بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1397, 21"
وصیت کرده بود که لباس سبز پاسداریش رو باهاش به خاک بسپارند که امام.زمان (علیه السلام) ظهور کردند در رکاب حضرت باشد...یک رویا اما واقعیت.«الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»«کسانی که ایمان… بیشتر »
کلام شهید.شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند...این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است...آزاده شهید سعید باباسنیسردشت… بیشتر »
چشم و دل، دانی چه خواهند این حوالی؟!بودنت را، دیدنت را،قانعام !حتی کمی ...شهید حسین پور رضا روز عروسی کلی مهمان داشتیم. اما خبری از حسین نبود.☹️ آن روز خیلی دیر کرد. همه دلواپس بودیم. بالاخره دم غروبی آمدخانه. مادر شوهرم گفت: «مثلاً امروز روز عروسیات ه… بیشتر »
#طنز_جبهه نانتمام فکر و ذهنم جبهه بود، آخر هر کسی که برمی گشت از خاطرات شیرین جبهه می گفت و قند توی دل من آب می شد ...خلاصه قرار شد یک هفته بعد به جبهه برویم صبح اول وقت بی بی گفت: احمد برو نان بگیر و من هم خوشحال با بچه ها به طرف نانوایی رفتیم البته قب… بیشتر »
حجت عاشق شهادت بود 5سال قبل از شهادتش اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود️ و با شهدا انس عجیبی داشت. قبل از شهادتش هر کس وارد اتاقش می شد بوی شهیدوشهادت به مشامش میخورد و براین اساس بود که تقدیر الهی براین شد تا حجت خوبی ها در اسفند ماه… بیشتر »
دلم تنگ استبرای کسی که نمی شود او را خواستنمی شود او را داشتفقط می شود سختبرای او دلتنگ شدوصـــیت نامـــه شهیدسجادمرادی«مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشاءالله این پل با شهادت رقم بخورد، صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد، در مصیبتها، فقط برای امام… بیشتر »
همیشه به همه می گفت که یک روزی می رسد من می روم و شهید خواهم شد و شما اسم کوچه را به نام من تغییر خواهید داد!ولی همه می خندیدند و حرفش را باور نمیکردند!!ولی همهدیدند که آن روز فرا رسیدوهمانطور شد که میگفت...شهیدمدافع حرم حاج عبدالرحیم فیروزآبادی بیشتر »
طلبه شهیدی که هر روز پای مادرش را می بوسیدبرادر شهید :اصغر همیشه با روی خوش با مردم برخورد می کرد و هنگامی که به منزل می آمد، ابتدا پای مادر را می بوسید و ایشان را تکریم می کرد، به همین خاطر مادرم همیشه او را دعا می کرداصغر شخصیتی بسیار مهربان داشت و از… بیشتر »
از میان تمام چیزهایی که دیده ام ،تنها تویی که میخواهم بهدیدن اش ادامه دهم ...گوشی تلفن همراهم زنگ خورد. سید مجتبی بود. گفتمش آقا سید عجب شبی زنگ زدی ،شب میلاد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) است و من عیدی میخوام. سید فقط میگفت محمد شوخی بزار برای بعد… بیشتر »