خاطره آتش زدن کاباره ها و شهیدشاهرخ ضرغاماز جهالت تا شهادتبهمن ماه بود و هر شــب در تهران تظاهرات بود . اعتصابــات و درگیریها همه چیز را به هم ریخته بود . از مشهد که برگشتیم . شاهرخ برای نماز جماعت رفت مسجد !! خیلی تعجب کردم . فردا شب هم برای نماز مسجد… بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1397, 20"
خاطرات شهیداحمداعطایی به روایت خواهر شهیداحمد خیلی شیطنت داشت! اما شیطنت شیرین، نه بد!زیاد اهل درس خواندن نبود! وقتی من ازدواج کردم، احمد کوچک بود. همسرم دبیر او بود. از دست شیطنتهای احمد به من شکایت میکرد!یک بار در مدرسه سرش درد گرفته بود، برای این ک… بیشتر »
خاطرات_شهید_احمد_اعطایی به روایت خواهر شهیدیادم هست احمد قبل از اینکه به سن مدرسه برسد، علاقه خیلی شدید به مدرسه رفتن داشت. مادرم هر روز برای من و برادرم محمد، لقمه غذا آماده میکرد و داخل کیفمان میگذاشت تا موقع زنگ تفریح بخوریم. احمد فکر میکرد هر کس… بیشتر »
گشتهایم از لطفِ احمد آشنای اهلبیتمبتـلای احمـــدیـم و مبتـلای اهــلبیتبچه های ما همه یک جا فدای اهل بیتقـوم سلمـانیم، قـومِ بی کمالی نیستیمعشقمحمدصبساستوآلمحمد بیشتر »
مردان حقیقت که به حق پیوستنداز دام تعلقات دنیا رستندچشمی به تماشای جهان بگشودنددیدند،که دیدنی ندارد، بستند... بیشتر »
هرکس که بر سرش زده باعشق سر کندباید هواى داشتن دردسر کندباید هر آنکسى که پى وصل میرودتا مرز سوختن بتواند خطر کند خاطره یکی از رزمنده های یگان فاتحینسال گذشته برای عملیات محرم عازم سوریه شده بودیم بعد از رسیدن به دمشق ما رو سوار اتوبوس ها کردند. قبل از… بیشتر »
خـــاطرات شهداآخر شب بود. شاهرخ مرا صدا کرد وگفت: امشب برای شناسائی می ریم جاده ابوشانک. در میان نیروهای دشمن به یکی از روستاها رسیدیم. دو افسر عراقی داخل سنگر نشسته بودند.یکدفعه دیدم سرنیزه اش را برداشت و رفت سمت آنها، با تعجب گفتم: شاهرخ چیکار می کنی!… بیشتر »
میان خاک سر از آسمان در آوردیم چقدر قمری بی آشیان در آوردیم وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم بیشتر »
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ!!ﮐﺎﺭ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﺲﺩﻝ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺩﺍﺩﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭽﮑﺲ....ﻣﻬﺮاﻣﺮﻭﺯﯼ ...ﻓﺮﯾﺒﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺖ!!!ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺣﯿﺮﺍﻥﮐﻪ ﺍﺻﻞ ﻋﺸﻖ ﭼﯿست!... بیشتر »
از جهالت تا شهادت خاطرات شهید شاهرخ ضرغامعشق به امام خمینی (ره)مادرش همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده... تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر… بیشتر »
تو همان صبح عزیزى و دلیل نفســى که اگر باز نیایىبه تنم جانى نیست...شما بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید...پ.ن: اردیبهشت 1361 عملیات بیت المقدس... ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده، وی دربار… بیشتر »
خاطرات به روایت خواهر شهید احمداعطاییاحمد خیلی شیطنت داشت! اما شیطنت شیرین، نه بد!زیاد اهل درس خواندن نبود! وقتی من ازدواج کردم، احمد کوچک بود. همسرم دبیر او بود. از دست شیطنتهای احمد به من شکایت میکرد!یک بار در مدرسه سرش درد گرفته بود، برای این که هم… بیشتر »
#طنز_جبهه پول لازمهر وقت پول لازم داشتم باید دست یه دامان پدر می شدم موقع اعزام بود و آه در بساط نداشتم...با برادرم عباس درمیان گذاشتم عباس گفت: تنها راهی که می شود بی دردسر و بدون هیچ سوال جوابی از بابا پول گرفت این است که به محل کارش بروی و آنجا بگویی… بیشتر »
کلام شهید احمد جعفرنژادشهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند...این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است... بیشتر »
خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد و سپس حق را انتخاب نموده و دائم به یاد و رضای خداوند مشغول باشد تا از حق منحرف نشود. اگر این بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند، اگر… بیشتر »
بیسیمچی گردان حنظله، حاج همت رو خواست، حاجی اومد پای بیسیم و گوشی رو به دست گرفت، صدای ضعیف و پر از خشخش رو از اون طرف خط شنیدم که میگه: "احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم داره تموم میشه عراقیها عنقریب میان تا ما رو خلاص کنن من هم خداحافظی می کنم..… بیشتر »
شهید علمدار:باید خاطرات کوتاه و زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم، نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند، باید خودمان بریم دنبال جوان ها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بی فایده است. کلام ما تأثیر نخواهد داشت.شهیدسیدمجتبی علم… بیشتر »
....و عهدی که ما با تو میبندیم !دستم خالیست ..هدیه ای گرانبها تر از اجابت خواسته ی تو (موثر بودن در تحقق ظهور مولا) نداشتمبا ترک یک گناه عهد میبندم با تو برای رضای خدا ...تاسوعای سال ٩٢ بود️، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه… بیشتر »
شهید شاهرخ ضرغامولادت : 32/6/1 - تهرانشهادت : 59/9/17 - آبادانآرامگاه : به وسعت قلب های عاشققدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد تا کسی جلودارش نباشد، هرشب کاباره ، دعوا ، چاقوکشی و ...پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی بر… بیشتر »
باز دلتنگ شهیدان میشومبی قرارِ یـاد یاران می شومیاد جانبازان میدان جنونآشنایان غبار و خاک و خونیاد آنانی که مجنون بودهاندتشنهٔ اروند و کارون بوده اند... بیشتر »
از جهالت تا شهادت و خاطرات شهید شاهرخ ضرغامکردستانحالا دیگر فضای متشــنج تابستان پنجاه و هشت فرا رسید . خبر رسید کردستان به آشوب کشیده شده . امام پیامی صادر کرد : به یاری رزمندگان در کردستان بروید . شاهرخ با شنیدن پیام امام دیگر ســر از پا نمی شناخت . س… بیشتر »
وقتی زمانه خسته از رفتار موجیهاست وقتی که دنیا عرصه انکار موجیهاستهی قرص روی قرص؛ هی جنگ با اعصاب... وقتی که حالا جبهه پیکار موجیهاست وقتی تمسخر میشوند از سوی آنهاکه لبخندشان وامدار کار موجیهاستباید برای کودکان شهر واضح گفتآرامش این کشور از ایثار م… بیشتر »
طنز جبهه خواستگاری در جبهه در فضای جبهه همرزمان برای بالا بردن روحیه همدیگر شوخیها و برنامههای خاصی داشتند.رزمندگانی که دارای فرزند کوچک دختر و پسر بودند در گروههای مختلف تقسیم میشدند.گروهی که فرزند پسر داشت برای خواستگاری، گروه دیگری که صاحب فرزند… بیشتر »
کلام شهیداز دانش آموزان می خواهم که درسشان را خوب بخوانند وگرنه دشمن شاد می شود...ما باید در راه خداوند شهید بشویم تا درخت تشنه اسلام را آبیاری کنیم...هرگز نماز جمعه و زیارت عاشورا و دعاهای کمیل ، توسل ،ندبه را فراموش نکنید...شهید مهدی بهجتی اردکانی بیشتر »
یک چفیه...چند تکه استخوان آوردهاندتحفهای از قد و بالای یلان آوردهاندچون علی اکبر...شتابان درشهادتگاہ عشقارباً اربایی،علی اصغر نشان آوردهاندنثارارواح مطهرشهیدان صلوات بیشتر »
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم ...ما برای آنکه ایران خانه خوبان شودرنج دوران برده ایم ... بیشتر »